خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۵:۳۶   ۱۳۹۴/۱۱/۲۷
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    اشکان با هزار جور کلک پریسا رو متقاعد کرده بود که یه شام دونفره بخورن که تلفنش تماس گرفت. کامران بود، همسر تارا دوست پریسا که چند روزی رو بعد از بیماری در ویلای اونها گذرونده بودن و دیگه از جریان باخبر بودن. کامران گفت : یکی از دوستان تارا چند روزه از انگلیس اومده ایران. چند ماهی هم قراره بمونه. یه خانم خیلی پرانرژی با روابط عمومی بالا و دکترای روانشناسی. جریان پریسا رو براش تعریف کردم مشتاق هست که پریسا رو ببینه و فکر میکنه میتونه بهش کمک کنه ...
    اشکان فکر کرد و دید شاید موقعیت خوبی باشه و موافقت کرد همون شب توی رستوران با شیما(دکتر روانشناس از انگلیس) قرار بذارن ولی به پریسا چیزی نگفت و دو نفری به رستوران رفتن ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان