خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۰۹:۴۹   ۱۳۹۴/۱۲/۸
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    نمای برج العرب در پهنه آسمان چند رنگ غروب جز تصاویری بود که به عمق جان پریسا نشست. نفس عمیقی کشید و هوا را درون ریه هایش برد. اشکان با شنیدن خبر پارک آبی بلافاصله با ذوق موافقتش را اعلام کرد به گونه ای که پریسا پی به حسادتش نبرد. اگر شرایط متفاوت بود مسلما مخالفت که هیچ از همچین پیشنهادی ناراحت هم میشد. ولی می خواست پریسا بیشترین لذت را از سفرش ببرد. ساعت 11 شب بود که به دیسکو رسیدند. پریسا جسورانه لباس ماکسی بلندی پوشیده بود که با موهای تراشیده و اندام کشیده اش شیطنتی ناخواسته به او داده بود. چشم ها را جذب میکرد. آرایشش به گونه ای بود که کسی پی به بیماریش نبرد به نظر می آمد یک دختر سالم به دلایلی نا معلوم ترجیح داده است موهایش را بتراشد. شیما و تارا نیز بهترین لباسشان را پوشیده بودند. وقتی وارد شدند شیما به سمت بار رفت و دو گیلاس شامپاین سفارش داد پریسا باید از الکل دوری میکرد.

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۹۴   ۰۹:۵۲
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان