۱۴:۴۱ ۱۳۹۵/۴/۲۱
نوشاندو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
رضا چرچیل قسمت یازدهم پست دوم نوشان پست ششم روز سوم
صادق با عصبانیت سوار ماشینش شد و حرکت کرد نمی دانست چه انفاقاتی در شرف وقوع است ولی نگران و ناراحت بود به سمت دفتر وکیل رضا رفت مینا مزدکی وکیل پایه یک دادگستری زمانی معشوقه رضا بود بعد از گم شدن مادر شاداب که بعدها معلوم شد دزدکی از ایران رفته است رضا علاقه ای به تشکیل خانواده نداشت و ترجیح میداد با روابط کوتاه مدت خودش را سرگرگ کند مینا دختر زرنگ و باهوشی بود که نیاز به حمایت داشت دست تقدیر رضا را سر راهش قرار داد آن دو دوره ای که با یکدیگر روابط نزدیکتری داشتند بیشتر از آن که عاشق هم باشند نیاز های یکدیگر را بر طرف میکردند از آنجایی که رضا علاقه ای نداشت شخصی در زندگی اش باشد که از تمام اسرارش سر در بیاورد و به هیچ کس اعتماد نداشت ، چند وکیل داشت که هر کدام زمانی به دردش خورده بودند ولی هیچ کدام بیشتر از مینا از اسرارش خبر نداشتند برای همین هم مینا را برای وکالت این پرونده انتخاب کرده بود.
صادق پشت در دفتر مینا رسید و زنگ زد صدای پاشنه های زنانه ای شنیده شد.خود مینا در را باز کرد منشی اش رفته بود. مینا زنی 40 ساله و خوش پوش بود بعد از وکالت بیشترین وقتش را صرف رسیدگی به زیباییش میکرد و موها و ناخن های آراسته اش نظر بیننده مخصوصا مردانی مثل صادق را جلب می کرد در مدت دو سالی که ارتباط خاصی با رضا داشت توانسته بود دفتر کار و منزل شخصی مرتبی برای خوش دست و پا کند رضا مرد دست و دل بازی بود. مینا با دیدن صادق جا نخورد گفت: بهت گفتم پسره حرف نمیزنه صادق به دنبال مینا وارد دفتر شد و گفت: پس به نظر تو شهرام و رضا فرستاده دنبال کاری؟ مینا به او که روی یک صندلی در اتاق انتظار نشسته بود نزدیک شد و گفت: بله و به نظرم عمر تو برای چرچیل تموم شده است یه مهره سوخته ای صادث با عصبانیت لگدی به میز رو به رویش زد. مینا گفت عصبانی نشو کارمون تموم نشده تو باید سعی کنی من مهره سوخته نشم
صادق گفت همون موقع که وسایلتو از خونش جمع کردی و اومدی بیرون مهره سوخته شدی نگو که به خاطر برگشت شاداب بود و شما هنوزم با همید که آمار جفتتونو دارم مینا برگشت و چشم غره ای به صادق رفت: فضولیش به تو نیومده صادی. من و رضا عین دو تا آدم بالغ تصمیم گرفتیم نوع رابطمونو عوض کنیم بقیه اشم به تو مربوط نیست اگه میخوای به هدفت برسی بهتره واسه خودت دشمن تراشی نکنی ما با دوستی بهتر به نتیجه میرسیم تا دشمنی