خانه
328K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۶/۲/۲۶
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    یک ساعت نگذشته بود که روبروی افشین تو دفتر کارش وایساده بودم.
    افشین: چته الاغ؟ جلوی کارمندا واسه چی به من می پری؟-با کف دستش ضربه ای به سینه ام زد که موجب شد یک قدم به عقب بروم، در اتاقش را بست- گوساله من خیر سرم مدیرعاملم اینجا....
    بدون اینکه چیزی بگویم گوشی موبایلم رو دادم دستش . فیلم رو پلی کرد و در سکوت آنرا تماشا کرد...


    - مرتیکه آدم اجیر کرده ... لت و پارم کردن .... یه ماه نمی تونستم از جام بلند شم...دنده هام شکسته بود...-دندانهام را به هم فشردم- فقط من توی فیلمم ... فکر کرده کار من بوده... توی حیوون این فیلمو تو اینترنت گذاشتی واسه یارو هم فرستادی که بندازی گردن من؟ -اینا رو که میگفتم تقریبا داشتم داد میزدم-
    افشین که ابروهاش تا فرق سرش رفته بود بالا هاج و واج نگام میکرد:چرا پرت و پلا میگی...درست بگو ببینم چی شده
    ماجرا رو براش تعریف کردم

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۶/۲/۱۳۹۶   ۱۱:۲۲
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان