تجسمم در مورد نازنین جون:
اون اول ها که نازنین جون اومده بود یه کسایی بودن مثل ریتا و الهه که خیلی کد بانو و خفن بودن و من چون از این هنرها هیچی ندارم نمی دونستم در مورد چی باید باهاشون صحبت کنم! نازنین جون هم فوری توی ذهن من توی همون جایگاه قرار گرفت، بعد از یه مدت که نازنین جون با مونامونا همیشه برای خودشون توی کافه بودن و من یکمی با مونامونا دوست شدم کم کم با نازنین جون هم دوست شدم و فهمیدم نه تنها خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم کدبانو هست بلکه خیلی هم مهربونه
و کلی با هم دوست شدیم، من 3-4 بار از روی دستورهاش غذا و شیرینی درست کردم که آخرین بار یه شیرینی سخت انار توی خونه ی مامان شوشو شب یلدا درست کردم که حسابی آبروم رفت و فهمیدم که کدبانو شدن به همین راحتی ها هم نیست
