نه واقعا ....این یدونه رو استثنائا خوب گفتی . ای ول . بازم جوونای قدیم . 
چیه هیچی نشده کوچه . کوچه . علیرضا .علیرضا. والله . 
گذشته از شوخی
من خیلی با مامانم رفیق بودم . اولین باری که می خواستم با دوستم برم بیرون به مامانم زنگ زدم و گفتم . گفتم یکی هست که ازش خوشم اومده . عصر باهاش قرار دارم . درسته که فقط جاهای جدی و معقولانه شو به مامانم میگفتم . دیگه ریز به ریز و جاهای احساسی رو سانسور میکردم . ولی خوب کلا در جریان بود .
اینجوری بهتره . دیگه استرس نداری .