خانه
1.17M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۵/۵/۲
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    سلام به همه
    من مامان بابام پسر دایی دختر عمه ان . پدرپدرم که برادر مادر مادرم بوده و مادر مادرم خواهر برادرهای دیگه ای هم داشتن حالا کمی به عقب برگردید میخوام از اولش بگم از اون موقع که هیچ کدوم ازدواج نکرده بودند تو یه خونه ای زندگی میکردند که یه خواهر و برادر همسایه شون بوده مادربزرگم به عنوان دختر بزرگ خانواده صبحهای زود بلند میشده و ظرفهای شب قبل و پای حوض میشسته و چایی آماده میکرده و بعد چون از نظر خودش دختر همسایه شون تنبل بوده ظرفهای اونها رم میشسته در این روزها معلوم میشه پسر همسایه عاشق مادربزرگم شده ( خوشتیپ بوده) ولی پدر و مادر مادربزرگم با ازدواجشون مخالفت میکنن چون میگن کار درست حسابی نداره ( بنا بوده بنده خدا) برای اینکه قاطی نشه اسماشونو میگم اسمش محمد بوده بعد مادربزرگمو میدن به یه افسر ارنش ( که اونم خوشتیپ بوده کلا مادربزرگم شانس داشته هااا به اسم هاشم) مادربزرگم همیشه میگه من محمد و دوس داشتم ولی خوب شد نذاشتن ازدواج کنم هاشم زندگی بهتری برام ساخت
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان