بهزاد لابی :
خوب من یکی از مراسم ختم بگم که با یه تیر هر دونشون کژویی رو بزنم و غم و خنده قاطی باشه.
کلا چالشی ترین قسمت مراسم های ختم(چه طرف نزدیک باشه چه دور) اون قسمتی هست که پول میدن به این آدمایی که اونجا پرسه میزنن که بیان با صدای غم دار حرف های خنده دار بزنن تا ملت گریه کنن! خیلی روی مخ منه.
تو مراسم یکی بودیم که یکی از همینا که نمیدونم اسم شغلشون اگه قبول کنیم که این نحوه پول درآوردن شغل هست! نمیدونم چرا توهم زده بود که متوفی رفته کربلا در حالی که نرفته بود.
دیگه خلاصه شروع کرد و به قول معروف دلها رو برد کربلا و شروع کرد از محاسن کسایی که رفتن کربلا گفت و وسطای کار کم کم قاطی کرد و چندتا حدیث از خودش همونجا اختراع کرد که مثلا یکی از امام ها گفته اگه کسی بمیره و کربلا نرفته باشه اصلا شیعه نیست و یواش یواش یه حدیث دیگه که مسلمان محسوب نمیشه و کم کم رسید به این حدیث که بابا اصلا اگه کسی کربلا نرفته باشه اصلا آدم نیست. من عمرا بالا سر کسی که کربلا نرفته باشه بیام بخونم و ...
دیگه هر جوری بود حالیش کردن که عزیزم الان داری همین کارو میکنی و اگه نمیخوای به سلامت. دیگه نمیدونم باید به تغییر موضعی که داد بعد از این موضوع گریه کنیم یا بخنیدم آخرشو مثل فیلم های اصغر فرهادی باز میذارم!
