لواشک پاستیل زاده :
منم یه چیزایی از خاستگاریم یادمه.ساله پیش روزی که فهمیدم دوسته داداشم قراره خاستگاریم بیاد خیلی هول شده بودم و خیلی استرس داشتم همش نق میزدم ب مامانم میگفتم من که نمیدونم وقتی رفتیم اتاق چی بپرسم ازش هولم استرس دارم .مامانم گف بشین با آرامش چیزایی که مدنظرته معیاراتو سوالاتو تو کاغذ بنویس بعد براخودت مرور کن روز خاستگاری ازش بپرس گفتم باشه همه سوالامو تو کاغذ نوشتم عین درس علوم فقط داشتم حفظ میکردم هرسوالو ده بار براخودم تکرار میکردم
بالاخره روز خاستگاری فراااااااررررررسید وای وای قلبم میومد دهنم، نه که اولین خاستگارم باشه هااااا ننننههه ،طرف خیلی آدم حسابی بود .خلاصه رفتیم اتاق بعد گف بفرمایید شما شروع کنید سوالی دارید بپرسین جواب بدم گفتم واسا یه دیقه رفتم تو فکر گف چیشد گفتم بذا یادم بیاررررم :اهان یادم افتاد بعد پرسیدم سوالمو، دوباره برا هرسوال تند تند میگفتم واسا یه دیقه چقد هولم میکنید اخخخههه انقد خندیده بووووود میگف حفظ کردین سوالاتونو؟ الان که شده شوهرم میگه همون لحظه دیوونت شدم تو روز خاستگاری 😊

مرسی که شرکت کردی .
لواشک جون یه سوال ...هنوزم فکر میکنی که طرف خیلی آدم حسابییه یا نه ؟