بهزاد لابی :
arnina :
دعوت میکنم از بهزاد که یه خاطره ..فقط و فقط.. از مراسم خواستگاری خودشون برامون تعریف کنن.


من که خودم مجردم. تا حالا هم یادم نمیاد تو مراسم خواستگاری شرکت کرده باشم. همه ش در حد همون عروسی و ختم بوده که یه ختمیش رو تعریف کردم.
عروسی هم بخوام بگم خیلی خنده دار یادم نمیاد توی خود مراسم اما خاطره ای که خیلی دارم اینه که ما کلا خانوادگی خیلی بی نظمیم و دو سه باری شده وقتی رسیدیم به تالار که عروس اینا دیگه داشتن سوار ماشین میشدن و مثلا نزدیک بودن ما رو دیدن دوباره از ماشین پیاده شدن و به عکاس گفتن یه عکس یادگاری هم با ما بندازن 

میدونم مجردی .
واقعا نشده بری خواستگاری ؟ اصلا ؟ حتی یه بار ؟ یا اینکه رفتی ولی خاطره ی قابل تعریف کردن نداره . ؟