elham khajoi :
در شگفتم از چــه رو با ما لجــش تا ایــن حــد اسـت
آه مــن هــم گــر نگیـــرد، مــادرم آهـــش بــد اســت
او گـره ها می زنـد، بـا چنـــگ و دنــدان مانـده، مـــن
در میـــــان ناکســــــان گـویـنــد او ســــر آمد اســـت
بر نگشــته هــر که مشــکل دارد و پیــش وی اســت
گوئیــا یکســـویه اسـت این راه و در وی ممتـد اسـت
این چنین ها می کند هر کس که در آن مسند است
بــی زر و بـی آشــنا رفتـی به آن محفــل «بهزاد»
لابد از محفــــل تمنایــت گــران و بــی حــد اســــت
یه چیزی شد دیگه حالا هر جور دوست داری برداشت کن
منم از فاطمه و فرک و مونا مونا دعوت میکنم.