فرک (Ferak) :
* سما * :

دعوت می کنم از : بهزاد - فرک - الهام - نوشان

چونکه بود نامت سما از ابتدا........فکر کردم سیر بنمویی هر دم در سما
لیک چون با تو معاشر گشتمی........دیدمت در گاردنی، همچون منی! (دیدم توی باغ هستی و مثل خودمی)
شعر چون بِسروده ای تواینچنین......دیدم اُه مای گاد هنرمندی، وِری (دیدم خدای من خیلی هنرمندی)
دیده بودم نقش بر گِل می زنی......دیده بودم شیشه را دل می زنی
دیده بودم چرم را شکل می دهی......دیده بودم بته بر گُل می زنی
لیک تنها در تصور ممکن است.......دیدن بانویی چون تو چیره دست
ای سما ای آسمان ای ارمغان......شادیت باشد فزون اندر جهان
شاد باشی و کویینِ شوی* خویش.......زنده باشی و ترنم گوی خویش
شوی=شوهر

مررررسی فرک جوووون 
چه شعر با حالی بووووود. 
چیزای قشنگی که جهیزیه توش نبود 
