دعوت می کنم از مرمری، کژال، سما ، محسن125

ممنون برای دعوت :)
داشتم به موضوع یع داستان فکر میکردم ...که قهرمان داستان یع خانم ه که توی راهروی آپارتمان گیر کرده
البته گیر گیر هم نه ها ...یعنی اومده بیرون از واحد ...باد زده در قفل شده ...این خانم هم با لباس خونه
توی راه روی آپارتمان ی گیر کرده که تازه اسباب کشی کردن ...یعنی نه پولی توی جیبشه ..نه موبایلی دمه
دست و نه کسی رو میشناسه ...همه این ها یع طرف ...لباس هاش هم اوکی نیست یع طرف ...
فوق العاده مذهبی هم هست و البته یکم هم ترسو
چند تا
راه حل به ذهنم رسید
ولی همشون بدونه هیجان بود ...پیش خودم گفتم واقعن چجوری میشه ته این داستان رو بست که
هم هیجان داشته باشه و هم منطقی و هم مغایر با مفاهیم اسلامی نباشه (مثلن :)
دیدم چه کسی بهتر از ..فرک میچل ...(از بستگان مارگارت هستن ...مارگارت میچل :)
ای فرک روی بنمای بر این داستان :)