خانه
1.19M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۰۹:۴۴   ۱۳۹۵/۸/۲۲
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست

    با وجود اینکه امروز شنبه است و باید منتظر چالش جدید باشیم . ولی من یه تشکر به محسن بدهکارم و باید ادای دین کنم . ......بهتون نگفتم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وووووووووووووووی الان میگم .............

    توی پارک جنگلی بودم .مشغول چیدن فندق . صدای پرندگان و عظمت جنگل حسابی منو تو خودم فرو برده بود . فندق ها رو میچیدم و توی سبدم میریختم . و همینطور کم کم از دوستان جدا شدم . یادتون نمیاد همه با هم رفته بودیم جنگل ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تابستون سال گذشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آهان .........همون ماجرا رو می خوام تعریف کنم ....... 

    یهو به خودم اومدم دیدم نمیدونم باید از کجا برگردم . همه ی زیبایی های جنگل در یک آن به وحشت و هراس تبدیل شد . سبد روانداختم و شروع به دویدن کردم . که یهو پام لیز خورد . وااااااااااااااااااااااااای خدای من . باتلاق ................ داشت منو میکشید . چه بده ..............هر چی بیشتر می خواستم خودم رو بکشم بیرون نمیشد بلکه بیشتر کشیده میشدم داخل لجن ها .................فریاد زدم . کمممممممممممممممک ...........کمممممممممممممممممک ...........بازم رفتم تووو.

    خدای من .............چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// بازم فریاد زدم . هر چی بیشتر فریاد میزدم بیشتر میرفتم داخل ... حالا دیگه لجنها تا رو ی سینه ام بود . میدونستم اگه بازم فریاد بزنم بیشتر میرم داخل . ولی چاره ای نبود . بازم فریاد کشیدم کممممممممممممممممممممک .

    تا گردن رفتم تو باتلاق . حالا فقط سرم و دست راستم بیرون بود . که محسن رو دیدم . صدای فریادم روشنیده بود . چند تا شاخه درخت رو انداخت زیر پاش و دستش رو دراز کرد .

    __ دستم رو بگیر

    __ نه

    بیشتر رفتم تو سرم رو به سمت آسمون کج کردم تا لجنها نره تو دهنم . دستم هم رفت تو لجن .

    __بهت میگم بگیر دستمو . چرا نمیگیری ؟

    __ آخه نامحرمی

    محسن فریاد کشید : آخه لامصب دست لجنی تو چه حسی به من میده آخه . بگیرش . 

    یه قلوپ لجن رفت تو دهنم و کلا دیگه رفتم تو .................

    یه لحظه حس کردم یه چیزی به دستم می خوره . شاخه ی درخت بود . گرفتمش و به زور و زحمت اومدم بیرون .

     چند تا سرفه کردم و با دستم جلوی چشمام رو تمیز کردم . چشمامو باز کردم . دیدم محسن داره نفس نفس میزنه خیلی به زحمت منو کشیده بود بیرون .

    همین که خواستم ازش تشکر کنم . رفت و تنه ی درخت رو گاز گرفت . اونم با چه شدتی .

    به نظر عصبانی میومد آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟38

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان