کژال :
یکی از آرزوهای خنده دار بچگی من این بود که خیلی اتفاقی یه چیزی باعث یه زخم خطی عمیق رو یکی از گونه هام بشه! بخیه بشه و جاش بمونه! چند بار سعی کردم با یه چاقو کوچیک خط بندازم نشد!!!!!!! فقط جای قرمزیش میموند و بعد یه مدتم خوب میشد اصلا جاش نمیموند! یه چیزی مثل این! البته زاویه زخم مورد علاقه من با این فرق داشت! عکس بعدی زاویه زخم مورد علاقه من بود! البته هنوزم خیلی بدم نمیاد!



چه جالب كژال جان
حالا من هم همش دوست داشتم يه بلايي سر بينيم بياد مثلا تو بازي سعي ميكردم بينيم مورد اصابت توپ قرار بگيره يه توي ماشين صندلي جلو مينشستم كمربند نمي بستم تا وقتي ماشين ترمز كرد من با بيني برم تو شيشه 
و اين آرزوي من هم از اونجا نشات ميگرفت كه من با بينيم مشكل داشتم و دلم ميخواست عمل كنم ولي همه ميگفتن بينيت كه مشكلي نداره براي همين هميشه آرزو ميكرم يه بلايي سر بينيم بياد كه به طبع اون مجبور به عمل بيني بشم 
