خانه
1.18M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۲۰:۲۰   ۱۳۹۶/۲/۹
    avatar
    سه ستاره ⋆⋆⋆|5562 |3448 پست
    کلاس دوم راهنمایی بودم و خواهرم اول راهنمایی، مامانم قیمه و آش بار گذاشته بودند، به من و خواهرم گفتند من میرم بیرون، ساعت 11لپه رو بریزید توی قیمه و عدس رو بریزید توی آش تا برگردم. ما هم گفتیم :چششششششم
    خلاصه عرضم به حضورتون که ساعت 11شد من به خواهرم گفتم که ساعت 11شد برو کاری که مامان گفته بود انجام بده، چند لحظه بعد دیدم خواهرم گریان از اشپزخونه اومد بیرون، من که حسابی ترسیده بودم پرسیدم چی شده؟؟؟
    و فهمیدم که بلللله خواهر جان اشتباها لپه رو ریختن تو آش و عدس رو ریختن تو قیمه 😕
    بعد از دلداری دادن به خواهرم گفتم اشکالی نداره بیا بریم اشپزخونه ببینیم چکار میتونیم بکنیم....
    دوتا سینی خیلی بزرگ داشتیم در اوردیمشون و به سختی قابلمه ها رو آوردیم پایین و خالی کردیم تو سینی ها و شروع کردیم به جدا کردن لپه ها از آش و عدسها از قیمه 😂😂😂
    خلاصه سوختیم و ساختیم، تا یکساعت طول کشید.بعد سریع سینی ها رو شستیم و قابلمه ها رو گذاشتیم رو اجاق گاز و همه جا رو مرتب کردیم و رفتیم جلوی تلویزیون و بهم قول دادیم به هیچکس نگیم 😉
    ساعت 1 اعضا خانواده یکی یکی اومدند و سفره ناهار پهن شد.... اما من و خواهرم گفتیم ما گرسنه نیستیم، حالا مامان هی اصرار که چرا نمیخورید؟!؟
    خلاصه بعد از دو روز وجدان درد، موضوع رو به مامان گفتیم و مامان در حالیکه خنده اش گرفته بود، کلی ما دوتا رو دعوا کرد که چه دخترایی، چقدر بی حواس،آخه حواستون کجا بود.......
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان