از وقتی یادم میاد فصل مورد علاقه م زمستون بود. نه این زمستونهای الان، وقتی کوچیک بودم تا همین ده سال پیش زمستونا برف میومد. در واقع دلیل علاقه من به زمستون برفه، زمستونی که برف نیاد یا فقط یه بار یا خیلی کم بیاد زمستون نیست. اون موقع ها برف میومد دیگه حالا حالاها آب نمیشد. بهترین چیزی که در مورد زمستون دوست داشتم بیدار شدن در یک صبح زود برفیه که وقتی از پنجره بیرون رو نگاه کنی همه جا یه دست سفید باشه. بعد راه رفتن روی برف تازه ای که جای هیچ کفشی روش نیست و احساس کنی تو اولین نفری که داری توی این برفها راه میری. کلا برف من رو هیجان زده می کرد پارسال هم که خیلی برف اومد واقعا لذت بردم و با همسرم رفتیم برف بازی و پیاده روی توی برف
فصل دوم مورد علاقه ام که جدیدا به فصل اول مورد علاقه تبدیل شده-به همون دلیل که گفتم دیگه برف نمیاد- بهار هست. همه چیش باحاله، عید، سفره هفت سین ، مسافرت ، تعطیلات، هوای لطیف، شکوفه، جوانه و البته تولدم هم هست....چیزی که توی بهار می چسبه توی طبیعت بودنه حالا چه با مسافرت چه رفتن به جاهای طبیعی داخل شهر
فصل سوم پاییزه، برگ ریزانه، همه جا نارنجی و زرد میشه هوا دوباره خنک میشه، بارووووون میاد، چیزی که توی این فصل می چسبه قدم زدن توی روز بارونی یا بلافاصله بعد از قطع شدن بارون، نوشیدنی گرم مثل قهوه خوردن در یک کافه و گپ و گفت با دوستان، کتاب خوندن در محیط های باز مثل قسمت روباز کافه ها، یه جاهایی مثل بام تهران، کوهنوردی یا پیاده روی و ...
فصل آخر هم تابستونه، تابستون هم خیلی باحاله و فصل سفر هست مخصوصا سفر به جاهایی که تفریحات آبی داره ولی برای من آخره چون واقعا تحمل گرما ندارم و داغون میشم. چیزی که می چسبه: تفریحات آبی، آبمیوه های متنوع خوردن در آبمیوه فروشی های باحال مثل توچال، توی خونه موندن و فیلم دیدن و با خانواده و دوستان بودن و آخر شبها بیرون رفتن که گرمی هوا کم شده باشه.
خب پس در قدیم ترتیب فصلهای مورد علاقه برام اینجوری بود: زمستان، بهار، پاییز، تابستان(البته این برای بعد از دوران مدرسه هست، زمان مدرسه از پاییز متنفر بودم
)
الان: بهار، پاییز، زمستان و تابستان(دو فصل آخر تقریبا برابرن الان)
