خانه
1.19M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۶:۱۱   ۱۳۹۷/۷/۵
    avatar
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست

    سلام من اولین باره که تو چالش شرکت میکنم۱)چند سال پیش قیمه درست کردم کشیدم تو ظرف خانوادمو صدا زدم که بیان هی نگاه قیمه کردم گفتم چرا اینطوری هست وقتی اومدن سر میز گفتن پس لپش کو !!!
    ۲)شب لب ساحل کنار دریا میترسم حالم بد میشه
    ۳)خیلی کم حرفم
    ۴)از تاریکی میترسم
    ۵)بچه بودم سوسک زنده میگرفتم دنبال خواهرا و دختر خاله هام میکردم ولی یه بار یه اتفاقی افتاد دیگه دست نگرفتم
    ۶)یکی اگه مستقیم تو صورتم نگاه کنه تند تند باهام حرف بزنه حالت تهوع بهم دست میده
    ۷)۴،۵سالم بود از اسم حمید خوشم میومد موهام فرفری بود بخاطر همین بهم میگفتن فری منم همش گریه میکردم مامانم منو برد ارایشگاه کچلم کرد تا موهام بلند بشه لباس پسرونه میپوشیدم اینا هم حمید صدام میکردن خدارو شکر موهام صاف صاف شد
    ۸)از گربه خیلی میترسم ثلث سوم بود امتحان زبان داشتم دبیرستانی بودم زبانم خیلی بهتر از عربی بود تو حیاط اماده نشسته بودم که برم امتحان بدم گربه بچه هاش تو انباری خونه ما بدنیا اومده بودن یه خورده بزرگ شده بودن اورده بودشون بیرون روی دیوار حیاط راه میرفتن بازی میکردن نمیدونم چرا بلند شدم شیلنک زدم به دیوار یکی از بچه ها پرت شد تو حیاط خونه همسایمون اونا هم ترسیدن فرار کردن مادره انگار جیع میزد رفت بچشو اورد بالا من زبانمو افتادم گفتم اه اینا بود بابا کلی دعوام کرد هنوز که بیست و اندی از اون ماجرا گزشته من عذاب وجدان دارم
    ۹)از بلندی میترسم یا بالی کوه میرم سرم گیج میره روی نردبون میرفتم سرم گیج میرفت چشمام سیاهی میرفت میافتادم پایین البته اون موقع الان نه هر وقتم که تو حیاط والیبال یا بدمینتون بازی میکردیم توپ میافتاد بالای سقف دستشوی من لبه دیوار میگرفتم خودمو میکشیدم بالا بابام میگفت دختر چرا مثل پسرا از دیوار میری بالا همسایه ها میبینن بدِ
    ۱۰)چنگال دست گرفتن بلد نیستم برادرم حسابی حرص میخوره میگه برات خواستگار بیاد بهش میگم خواهر کوجیکم ازدواج کرده میگه تورو خدا نگو بزار بره
    ۱۱)خیلی مهربونم
    ۱۲)عاشق گل وگیاهم یه ۵۰ تای گلدون دارم البته پارسال ۸۰ تای داشتم یا ردشون کردم یا بخاطر زانو دردم نتونستم بهشون برسم خراب شدن
    ۱۳)۱۰ماهس که بخاطر اینکه چشمم ضعیف شده عینک میزنم بازم فامیل اشنا منو میبینن میکن همینطوری میزنی
    ۱۴)عاشق پرنده هام یه طوطی سبز به مدت ۱۰ساله دارمش ولی حرف نمیزنه به طوطی برزیلی شهریور پارسال خریدم با دست و سرنگ بهش غذا میدادم بهم عادت کرده بود همش روی سر و شونم میشست وصورتم و میکرد رفتم رستوران غذا خوردم غذاش الوده بود چشمم عفونت کرد و ویروسی شد دکترا گفتن بخاطر غذای الوده بوده واگیرداره ویروسش خطرناک حواست باشه کسی نگیره اقا این طوطی منو ول نمیکرد همش تو صورتم بود داداشم مینداختش تو قفسش ابن چیکار میکرد بیاد پیش من خلاصه از من ویروس و گرفت ومرد به همه گفتم رفتم پسش دادم
    ۱۵)تو یه جم فامیلی باشم تا ازم چیزی نپرسن حرف نمیزنم کاری به کار هیچ کس ندارم تو بحثشونم شرکت نمیکنم
    ۱۶) غذاهام واقعا خوشمزس البته بغیر اون قیمه
    ۱۷)روی تمیزی خونه خیلی حساس بودم
    ۱۸)دبیرستان سر زنگ حرفه بود حالم اصلا خوب نبود دستم که میز جلو میشست خیلی شیطون بود هی حرف میزدبهش گفتم حوصلتو ندارم اینقدر حرف نزن همین که بلند شد منم سوزنی که دستم بود رو بردم طرف صندلی پروانه همین که نشست جیع زد پرید منم صاف نشستم بنده خدا نفهمید چی شد معلم هم پرسید چی شد گفت نمیدونم چی بود منو بعل دستیم هم ریز ریز میخندیدیم ولی دیگه ساکت نشست
    ۱۹)اهل تلویزیون نیستم یه برنامه خاصی مثل خندوانه رو میبینم قدیم هم فوتبال الان نه نمیبینم
    ۲۰)قبلا کتاب خیلی میخوندم الان خیلی کمتر شده ۲۱)راستی رانندگی هم بلد نیستم خیلی میترسم

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۵/۷/۱۳۹۷   ۱۶:۵۷
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان