خانه
1.18M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۴۶   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    همسایه ها

    زن در ایستگاه اتوبوس نشسته بود. قطرات باران از روی صورت زیبا و جوانش سر می خورد و روی مقنعه اش می چکید.
    همسر سابقم داره دوباره پدر میشه. هر هفته برای یک ساعت بیشتر بودن در کنار پسرم باید دعا می کردم تا ترافیک بشه، بارون بیاد، برق بره...اما حالا می تونستم بدون هیچ التماسی یک ماه کامل در کنار خودم داشته باشمش. اما همسایه ها از حضور یک زن جوون و تنها خوششون نیومده بود. صاحبخونه عذرم رو خواسته. خودم هم باید تا پیدا کردن یه جای دیگه، خونه یکی از همکارام بمونم. دلم برای پسرم تنگ شده....زن تمام این حروف را با گوشی موبایلش تایپ کرد اما کسی را نمی شناخت تا این پیام را برایش بفرستد.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان