نوشان :
بچه ها راستشو بخواید من واقعا گیج شدم توضیحات شما کامله ولی خارج از درک و قدرت خیال پردازی منه من فوق فوقش بتونم یه چنتا قتل و غارت و مدیریت کنم ولی ماجراهایی که اینجوری پای اینترپول و سازمانهای امنیتی رو وسط بکشه...راستش از اولم همچین ماجرای عظیمی تو ذهن من نبود. من بیشتر با جزئیات ارتباط برقرار میکنم تا کلیات اونجوری که بهزاد و مهرنوش میتونن بنویسن. حالا هم شما ادامه بدید من هرجا دیدم میتونم میام سریع FBI گونه وارد کار میشم

نه نوشان جون من قول می دم که موضوع عجیب ننویسم، راستش این قسمت آخر که یکم عجیب شد برای این بود که تعدادی از کاراکترهای داستان رو کاهش بدم که بتونیم با 4-5 تا شخصیت برگردیم داخل زندان! اصلا منم نمی خوام دنبال هزار تا داستان فرعی رو بگیرم.