داستان دل ❤️
قسمت هجدهم
بخش اول
ولی من یاد گرفته بودم که حقیقت همیشه اون چیزی نیست که ما با چشم می بینیم ...
آدم ها می تونن چیزی غیر از اونی که تو قلبشون هست , نشون بدن ... و دست یافتن به درون آدم ها رمز و راز خودشو داره ...
پس نباید در مورد کسی زود قضاوت کرد ...
صبح روز تاسوعا رضا اومد خونه ی ما تا با هم بریم خونه ی عمه ...
من و مامان و سامان با رضا رفتیم و قرار بود بابا و حسام بعدا بیان ...
عمه همه جا رو برق انداخته بود و از اینکه جلوی در کوچه هنوز خیس بود , معلوم می شد تا همین چند لحظه پیش کار می کرده ولی با روی خوش از ما استقبال کرد ...
وقتی من و رضا رو دید که با مهربونی با هم حرف می زنیم , خوشحال شد و به رضا گفت : دیدی گفتم ؟ اگر به زنت برسی , خودت خوشبخت میشی ...
رضا گفت : عمه جون من یک تشکر ویژه به شما بدهکارم ... نمی دونی برای من چیکار کردی ... خیلی مدیون شما شدم و هیچ وقت فراموش نمی کنم ...
عمه گفت : زود باشین بریم که دیر شده , الان روضه شروع میشه تا آقا رضا منو به گریه ننداخته ...
وقتی همه با هم از در اومدیم بیرون , رضا به من گفت : میشه تو نری روضه ؟ با هم بریم دسته تماشا کنیم ؟ گفتم : آره , خودمم نمی خواستم برم ...
تا سر کوچه با هم بودیم و اونجا از مامان و شهناز و عمه جدا شدیم ...
سامان و محمد و عمو هم رفته بودن تا برن تو هیئت ...
من و رضا آهسته از تو پیاده روی باریک می رفتیم به طرف پایین ... سر تا سر اون خیابون دسته های سینه زنی و زنجیرزنی بود ...
رضا گفت : لی لا تو چرا برای امام حسین عزاداری می کنی ؟
گفتم : خوب معلومه ... چون شهید شده , مظلوم بوده ... نمی دونم , اصلا امام حسین رو دوست دارم ...
گفت : عزیزم این که نشد منطق ... کاری که هر سال با این جدیت انجام می دی , براش هدف نداری ؟ تو اصلا کتاب می خونی ؟
گفتم : نه زیاد ...
گفت : امام حسین برای اینکه ما گریه کنیم شهید نشد ... قیام امام در برابر ظلم حاکم وقت بود و به ما درس آزادگی داد تا هرگز زیر بار ظلم حکومتی که مردم رو نادیده می گیره و خودکامه میشه , نریم ..
تو دکتر علی شریعتی رو می شناسی ؟
گفتم : نه , اون کیه ؟
گفت : تا این مردم ندونن چرا عزاداری می کنن , به نظر من کارشون از نظر امام حسین بیهوده و بی ثمره ...
دکتر شریعتی میگه در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق و ستم زندگی می کنند اما برای امام حسین که آزاده زندگی کرد , می گریند ... که آزادانه زیست و آزادانه مُرد ...
امام حسین کسی است که به آزادی , روح داد و به بعضی ها نان ... برای یک عده , این بساط نون آوره متاسفانه ...
گفتم : میشه بگی دیگه چی گفته ؟
گفت : کتابشو می دم بهت بخون ... زن من باید اهل مطالعه و فکر کردن باشه ... کتاب فاطمه , فاطمه است رو هم حتما نخوندی ... اونم بهت می دم , لطفا با دقت بخونش ...
گفتم : باشه , موافقم ... حالا تو بگو تو چطوری عزاداری می کنی ؟
گفت : نمی کنم ... فقط تو مراسم شرکت می کنم تا سهم کوچیکی تو زنده نگه داشتن راه و رسم اون بزرگمرد داشته باشم ...
ناهید گلکار