شهریور 92
دیشب می خواستیم بریم خونه مامان همسری....
توی عکس آواتارم النا یه پیرهن گلدار پوشیده که اونو مامان همسری براش خریده ..
من : النا برو یه پیرهن بپوش مامان

النا در حالیکه همین پیرهن دستش بود اومد تو اتاق خواب من و گفت : مامان میدونی این پیرهن رو کی خریده؟ مامان عشرت... پس باید اینو بپوشم تا خوشحال بشه ...

قربونت برم با سی یا ست مامان....
