۰۹:۲۴ ۱۳۹۴/۱۲/۱۲
ronak nپنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود، پدر لینکلن کفاش سلطنتی بود و کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر یا تمیز می کرد. آبراهام پس از سال ها تلاش و شکست، در سال ۱۸۶۱ بعنوان رئیس جمهور برگزیده شد. اولین سخنرانی او در مجلس سنای بدین صورت گذشت: ایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند چرا که او از یک خانواده فقیر و فاقد سطح اجتماعی بالا بود. زمانی که لینکلن برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفت قبل از آنکه لب باز کند و سخنی بگوید یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد: آبراهام حالا که بطور شانسی رئیس جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی.
مسلما هر فردی در جایگاه لینکلن قرار داشت با این نماینده گستاخ که او را اینگونه مورد خطاب قرار داده برخورد می کرد! اما آبراهام لینکلن این چنین نکرد. او لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد: من از آقای نماینده بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدر مرحومم انداخت. چه روز خوبی و چه یادآوری خوبی. من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم. آقایان نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم ماهر نیستم. با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام. پس اگر کسی از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش خواهم بود. یکی از اقدامات مهم و وتاثیر گذار لینکلن خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری در ایالات متحده امریکا بود