خانه
320K

*حرفای جالب*

  • ۱۴:۳۶   ۱۳۹۵/۲/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    خواجه ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید.
    غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد.
    خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آنکه پی چند کار می روی، دیر بیایی و یک کار کنی.
    غلام گفت: به چشم، از این به بعد.
    بعد از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد.
    غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد.
    خواجه گفت این ها چه کسانند؟
    گفت: تو به من گفتی چون پی کارت فرستم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام و این غسال است که اگر مردی غسلت دهد و این آخوند است که بر تو نماز خواند و این تلقین خوان است و این قبر کن است و این قرآن خوان‌!!!

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان