
بهزاد لابی :
- چرا واسه ی اِلی، نفس، لواشک و ... حتی یدونه خواستگار رو هم پیدا نمیشه؟ آخه مگه این بندگان خدا دل مل ندارن؟
- قزن چیست؟
- چی شد که فهمیدی داستان خلاصه از چه قراره؟
- چی باعث چیز کیف شدنت میشه؟
- تا حالا مث چی تو گِل موندی؟
- حقیقت تلخه؟
- یه سوتی خیلی خنده دارت رو تعریف کن؟
- مدرسه میرفتی عکس کی به دیوار اتاقت بود؟
- مرده و قولش، زنه و ... ؟
- تو که لالایی بردی چرا خوابت نمیره، یعنی کل اگر طبیب بودی سر خود دوا بکردی؟
- وقتی میری حموم آواز میخونی؟ چی؟ کی؟
- نرمالو؟؟

حالا نَرمالو یا نُرمالو

از کجا معلوم که ندارن؟؟ اتفاقا خیلی هم خواستگار دارن اما نمیان هر روز تو زیبا کده مطرح کنن که خواستگار اومده براشون
قزن یه چیزی شبیه به دکمه هست
کدام داستان ؟

والا هر وقت که همسری برام کادو بخره من خیلی خوشحال میشم
بعضی وقتها پیش میاد که تو بعضی از تصمیمات یکم مستاصل شدم
تلخه ولی من عاشق حقیقتم هرچقدر هم که تلخ باشه
والا زیاد اهل سوتی نیستم ولی یبار نوجوان که بودم رفتیم خونه داییم مهمونی وقتی وارد شدیم من با زنداییم روبوسی کردم اشتباهی بهش گفتم خوش اومدین

یه عالمه عکس هندی رو دیوار داشتم + عکس گوگوش
زنه و وفاداریش
اره اگه لالایی بلد باشم اول سعی میکنم به داد خودم برسم بعد دیگرون
والا اواز میخوندم وقتی جوانتر بودم اون موقع ها اهنگهای عهدیه رو میخوندم (خیلی دوستش دارم هنوزم) اما دیگه سنم که بیشتر شد نخوندم همسایه ها صدای نازنینم رو میشنون میرن خود کشی طفلیا
والا همون نَرمالو میگه

از دست صورتی با این سوالش
