بهزاد لابی :
خوب اینم بسته ی آخر پریسان خانم :

- ممنون بابت محبتت و صبر و جوابای عالیت.
خواهش می کنم لطف دارید- اولی که تو مسابقه شرکت کردی چه حسی داشتی؟
هیجان - وسطاش چه حسی داشتی؟
تفکیک شدن افکارم- الان چه حسی داری؟
ناراحتم که تموم شد - خوش گذشت؟ داغ بود؟ خوب بود؟
خوش گذشت فقط خلوت بود انتظار حضور خیلی از دوستام رو داشتم که قسمت نشد - چه پیامی داری برای هم سن و سالای خودت که بعد از تو میخوان روی صندلی داغ برشته بشن؟
نترسید این مغز شماست که قطعا برشته خواهد شد 
- نظرت رو راجع به این ابیات بگو :
بازم ؟!!!خرد را و جان را که یارد ستود ** و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ** ازین پس بگو کافرینش چه بود (فردوسی)
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود؟؟هر که جز ماهی ز آبش سیر شد ** هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام ** پس سخن کوتاه باید والسلام (مولانا)
ادبیات پیش دانشگاهی
- الان برشته شدی، یا بازم جا داشتی؟
اوووووووووه خیلی مونده بود تا نقطه جوش !!! - اگه سوالی کردیم که دوست نداشتید ببخشید تا زه میخواستیم فیتیله رو بالاترم ببریم دلمون سوخت.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم !!!- یه جمله به عنوان بلند شونده از رو صندلی بگو . امیدوارم که راضی باشید از پاسخ های من .
من هنوز یه بدهی به صندلی داغ دارم که وقت نکردم بنویسمش . اونم نامه به خدا بود . مرسی از همه دوستان - و سوال آخر :
نفر بعدی کیهههههه ؟
monamona عزیزم به خاطر فعالیت بالای تاپیکیش !من همه رو دوست دارماااا . دیگه یه انتخاب بیشتر نداشتم . ننشستی که ؟