بهزاد لابی :
نههههههههه

منظورم از جوونیات، یعنی مثلا تین اِیجریات بود خخخخ، اگه نه که اصلا شما جوون ترین فرد زیباکده هستی
نخيرم آقا بهزاد قبول نيستنمي خواد توجيه كنيد
ديگه حرفتون رو زديد
دلم شكست 


- از اول، وقتی جوونتر بودی، نه چیز یعنی وقتی نوجوون بودی، نه نوجوون که نه! اصلا تا حالا تو مثلث عشقی قرار گرفتی؟

راه کارت چیه واسه این شرایط؟
بله قرار گرفتم من دخالتي نكردم گذاشتم خودشون مشكلشون رو حل كننولي من اين وسط اذيت ميشدم هر دو از همكارام بودندهر كدومشون به يه بهونه و سوال من رو صدا ميزدند يكيشون مسئول صندوقمون بودن و يكي ديگه مديرداخلي يه روزم دعوا شون شد شديد سر يه بهانه الكي طوري كه زنگ زدن 110 و ... خيلي بد شددعواشون به من ارتباطي نداشت ولي اينقده سر هر مضوعي از هم كينه بدل گرفته بودن كه به خون هم تشنه بودننهايتا هم يكي از بچه ها منتقل كردن شعبه مركزيمن هم محل كارم رو با وجود موقعيت خوبش رها كردم
دلم نميخواست بخاطر من كار به جاهاي باريك تر بكشه- یه سوال رو جاانداختی یا دوست نداشتی؟
حتما جا انداختم الان بر ميگردم و جواب ميدم- خرت از کره گی دم داشته؟
من اصلا خر ندارم- سگ یا گربه؟
سگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ- چه تیپی رو واسه مهمونی ترجیح میدی؟
بستگي به مهمونيش داره- بلدی ساز بزنی؟ دوست داری تو مهمونیای دورهمی یکی گیتار بزنه با هم بخونید؟
سازم اي ...جوونيام سه تار ميزدمبله چرا دوس ندارم- تا حالا یکی که دستش پر بوده حالا هر چی، زدی زیر چارچرخش همه چی بریزه؟
نه نشده آخه خدا وكيلي اين سوالا رو از كجا ميارين- الان که خیلی جوونی، نسبت به همکلاسی هات تو دانشگاه که لابد یه کوچولو ازت کوچیکترن چه حسی داری؟ ۀبت تو یه جو میره باهاشون؟
اول يه چيز رو بگم و اون اينكه من داشگاه فقط ميرم امتحان ميدم كلاسها رو اصلا شركت نميكنماصلا نميدونم هم كلاسيهام كيا هستن يا در چه رده سني هستنبعدشم آقا بهزاد هر كسي منو ببينه سن من رو نهايتا23-24 حدس ميزنه به هر كسي ميگم من 35 سالمه فكر ميكنن دارم مسخرشون ميكنمحتي باوجود ديدن كارت مليم باورشون نميشه و ميگن كارت مال خودت نيتيه بار اداره گاز استخدام داشت من قبول شدم و رفتم براي مصاحبه اولين سوالشون اين بود كه شما اصلا ديپلمتون رو گرفتيد- اون فامیلایی که وقتی کوچیک بودی، بهت میگفتن عروس گلم، الان کجان پس؟
بيچاره ها پاشه در رو از جا دراووردن اما مامان جاده همه رو كوبيده و گفتن من دختر به فاميل نميدم ما يه فاميل داريم بيچاره 2تا پسر داره براي هر دو پسرشون براي من اومدن خواستگاريحتي چند وقت پيش براي بدست اووردن دل من هر روز صبح زنگ ميزدن و حالم رو ميپرسيدن در ادامه هم تعريف از پسرشونكلي هم شرمندشون ميشدم اما چكار كنم ...هر با هم ميگفتم نه ميگفتن حالاباز فكراتون روبكنيد- کبوتر با کبوتر، باز با باز؟
قبول دارمهم كف بودن در ازدواج واقعا امر مهميه