صندلی داغ

metalik : 
سلام اذر خانوم گل
نظرت راجع به مادر شوهرت چیه؟به نظرت صمیمی بودن بهتره یا دوری و دوستی؟مادر شوهرم یه خانم دوست داشتنیه که اگه نسبتی باهاش نداشتم هم دوسش داشتم. خیلی بستگی به اون آدم داره با بعضیها دوری و دوستی بهتره. من با اینکه خیلی دوسش دارم بازم خیلی از حریمها رو رعایت می کنم به جز خانواده درجه یک با بقیه همیشه وقت  حرف زدن یا کاری انجام دادن یه فیلتر چک کننده روم هست که همه چی اونجا بررسی میشه بعد از دهن خارج میشه یا کاری انجام میشه
قبل از ازدواج با همسرت دوست بودی؟اگه اره چندسال؟(سوالی که از همه میپرسم و هیشکی نگفته نه) من دوست بودم در مجوع 3-4 سال
یه خاطره خنده دار؟ با مامانم رفتیم سینما سالن رو اشتباه رفته بودیم من تا آخرای فیلم منتظر بودم نقش اول اون فیلمه بیاد و کلا ژانرها هم خیلی متفاوت بود
یه خاطره غم انگیز؟ مدیر قبلیم که خیلی خیلی دوسش داشتم مریض بود یه روز نیومد سرکار تا آخر وقت بهش زنگ زدم باهاش صحبت کردم روز بعد مسیج زدم جواب نداد فرداش بهم گفتن فوت کرده اولین بار بود در انظار عمومی گریه می کردم اونم با این وسعت اشک و هق هق
یه خاطره ای که فکرشو نمیکردی تو جمع تعریف کنی؟ خب خودت می گی  توی جمع نمیشه تعریف کرد یه چیزی اومد توی ذهنم بگم باز دیدم نمیشه بگم ولی یه خفیف ترش اینکه وقتی تصمیم گرفتم کنکور کاردانی به کارشناسی بدم کلا یک ماه تا کنکور وقت بود و فرک دستپاچه دست به کار شد و روزی 8 ساعت مفید توی کتابخونه شبانه روزی درس می خوندم. اونجا با یه مریم آشنا شدم که خیلی مذهبی بود و چادری بود و خیلی دختر ماهی بود. اوایل یه نخود کشمیش دعاخونده مامانش بهش داده بود روزی یه خورده می خورد و دعا و ... بعد که با من دوست شده بود مثل مهران مدیری نچفسکویی پرت می کردیم هوا می خوردیم.
یه سوتی که تو تاپیک سوتی ها نگفتی؟ تازه استخدام شده بودم عید اول بود مدیرعامل اومده بود واسه عید سر بزنه همه واحدها من نمی شناختمش بعد همکارم گفت پاشو آقای... من همینجوری نگاه کردم بهش نه سلام نه هیچی. وقتی رفت فهمیدم کی بود 
تا حالا ضایغ شدی؟واسمون تعریف کن؟ یه دفعه رفتم توی ساعت فروشی امگا نمی دونستم قیمتا اینجوری فضاییه ساعتی که می خواستم بخرم 31 میلیون بود. فروشنده فهمید من اشتباه اومده داغون شدم
تو بچگی لقب گذاشتن واست؟اگه اره چی؟ لقب نه ولی اسم مستعار خیلی
اینو هیچکی از من نپرسید که لقب بچگیمو بگم بهتون