صندلی داغ

بهزاد لابی : 
خوب روزها و بسته های آخر بله 

- اگه مجبور بودی سه ماه یه حیوون باشی دوست داشتی چه حیوونی باشی و کجا باشی؟ گربه - مامانم صاحبم باشه اینقدر که با حیوونا مهربونه و گربه و حیوونای همه ما رو بزرگ و رسیدگی کرده-از این حیوونایی که باید برن شکار نباشم چون دلم نمیومد حتما از گشنگی می مردم 
- از چه حشره ها یا حیوونایی خیلی میترسی؟ خزندگان - سوسک-موش و...
- اگه مثلا رانندگی بکنی و داری یه جا تنها میری ماشینت پنچر بشه چیکار میکنی؟ از ماشین پیاده میشم و به اولین آقایی که قیافش مهربون باشه-خیلی جوون نباشه می گم بیاد کمکم کنه
- چه غذاهایی رو خوب درست میکنی؟ حس آشپز رو طعم غذا تاثیر داره؟ همه توی یه سطحن-اما لازانیا - کشک بادمجون هر وقت درست کردم همه خیلی دوست داشتن- به شدت تاثیر داره
- یه جمله به هر کدوم ازین بچه ها بگو :
بهزاد لابی : خیلی شخصیت پخته و جالبی داری و همیشه با شوخ طبعی، منطق و انعطاف پذیری همه رو دور هم جمع می کنی و باعث میشی به همه بیشتر خوش بگذره مرسی--یه پیشنهاد: بیشتر از لحظه لحظه زندگی لذت ببر منتظر رد کردن دست اندازای زندگی نباش تا بعدش حسابی از زندگیت لذت ببری این بره کنار به یکی دیگه می رسه. مدل زندگی اینطوریه.
مرمری : بیشتر بیا زیباکده، از اینکه برای آموزی به دیگران اینقدر وقت میذاری لذت میبرم
پرستو : خیلی با حوصله و انرژی مثبتی آفرین
آهو : بیا توی داستان نویسی شرکت کن. بدون تو یه چیزی کمه
مامان مانیا : همیشه میدیدم خیلی باحالی نگو فروردینی هستی  . آی لاو یو 
آلما : خیلی کم پیدا شدی-فکر کنم از من کوچیکتری ولی احساس می کنم خیلی باتجربه هستی
متالیک : خیلی دوستت دارم هیچوقت از بهتر شدن دست نکش برنامه ریزی کن و تسلیم نشو
کژال : خیلی باحالی بیشتر بیا کافه گفتگو و نظر بده توی داستان نویسی بیشتر شرکت کن
بابای شنگول : شما خیلی معروفی