 | بهزاد لابی : - توی اون کفش فروشیه چیکار کردی؟ - پسره چیکار کرد؟ - وقتی جوونیات میرفتی پاساژ فکر میکردی با توان یا با دوستت اونا؟ - عکس بچه گیهات رو میذاری؟ - برف / بارون؟ - روز یا شب؟ - آنجلینا جولی یا نیکول کیدمن - آل پاچینو یا رابرت دنیرو؟ - یه موقع که میخواستی آب شی بری تو زمین رو بگو؟ - تا حالا پای لرز کاری نشستی؟ - به خدا گفتی، خدایا غلط کردم دیگه اینکارو نمیکنم، اما باز هفته بعدش همون کارو کرده باشی؟ | |

هیچی باور کن فقط نگاه می کردم...یه پسره اونجا بود خیلی خوش قیافه بود منم از دوم دبیرستان تا پیش دانشگاهی ازش خوشم میومد ..ولی واقعا کاری نمیکردم...کلاً انقد تو فاز درس بودم که نگووو.همچین دختری بودم بللللهههه
- پسره ام بیچاره کاری نمی کرد...فقط ما هی الکی میرفتیم پشت ویترینش ولی دیگه فهمیده بود اونم میخندید...اما سنش بالا بود مارو جز جایی حساب نمیکرد عشق دوران نوجوانی بود اون

- تو پاساژ ؟؟؟ هم با من هم با دوستام...
- آره میذارم به محض اینکه بتونم حتما
-روز
- آنجی
- هیچ کدوم
- یه استاد داشتیم تو دانشگاهمون خیلی پیر بود به اسم دکتر پاشا روزای اول سر کلاسش داشت درس میداد منم ردیف اول نشسته بودم...همینطور که توضیح می داد منم سرمو تکون می دادم که یعنی می فهمم چی میگی...یدفعه برگشت گفت : تو که سرتو مثه پروفسورا تکون میدی بگو ببینم من الان چی توضیح دادم...منم دستپاچه شدم یهو گفت سر تکون دادنتون مثه پروفسوراست ولی فهمیدنتون در حد اسبه...
داشتم از خجالت می مردم ...نمیدونستم چکا کنم...ولی بعدا دیگه برامون عادی شد..
- آره خیلیم زیاد نشستم...پای لرز بعضی اشتباهات هنوزم درحال نشستنم
- حداقل هفته ای یه بار این مکالمه روبا خدا دارم
