سلاامممم. من تازه واردممم
بچه ها من ترم پیش درسم تمووم شد.یادش بخیر منو یکی از دئستام با هم خونه داشتیم . 2تا از دوستامون هم با هم. همیشه یاما پیش اونا بودیم یا اونا پیش ما بودن.خیلی خوش میگذشت.خونهی اونا یکم سنگین بود ساعت 3 شب چراغا خاموش بود یهو تو خونه صدای پا شنیدیم قشنگ هم واضح بود

هیچی دیگههههه سکته کردیم . ما که همش از تنگی جا گله داشتیم با ورتون نمیشه 4 تایی رو یه تشک بهم چسبیده بودیم.یکی از دوستام نم ترسید هی حرفای وحشتناک میزد و ما بهم بیشتر می چسبیدیم هم خنده بود هم سکتهه بیدار موندیم تا هوا روشن شد بعد خوابیدیممم

