بچه ها من بابام تو یه درمانگاهی کار میکنه که اینجا یه همکار داشته که سعی داشته مخ بابامو بزنه و موفق هم شده بعد یه روز مث اینکه رفته بودن پاساژ طلا فروشی بعد از اونور داییم و نامزدش هم رفته بودن واسه حلقه اینارو دیدن اما هیچکدوم جلو نمیرن بعد نامزد داییم شروع میکنه فیلم گرفتن و همون فیلم باعث جدایی پدرومادرم میشه،بعد دیروز بابام سرکار بود بعد منم خواستم برم بازارچه سنتی داشتم آرایش میکردم اومده میگه ماشالا واسه خودت خوشگل میگردی با کسی قرار داری منم(با لحن عصبی)گفتم با هرکی هم قرار داشته باشم با مرد متأهل قرار ندارم
حالا از دیروزت به من قیافه گرفته(فدا سرم)
بعد به بابام معلوم نیس چی گفته که بابام اومده میگه حواست به طرز حرف زدن با مادرت باشه
این مادر منه یا اونی که بابام دلشو شکسته؟؟؟؟؟