خانه
18.7K

💓کــلام نـــامــہ عـــاشـــقــانـــہ 💓

  • ۱۷:۲۹   ۱۳۹۵/۴/۳۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست

    ﺻـﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ میخوﺍﻫﻢ

    ﻫﻤﺎﻥ ﻟﻬﺠـﻪ ﺍےﮐﻪ 

    ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭمــ ﺭﺍ

    ﺑﺎ ﺗﺸـﺪﯾﺪ

     ﺗﻠﻔـﻆ میکــــند

    صِدا کردنت بهـانَست

     مَــن دِلَــــم 

    "جــــــــانَم"  

    گُفتنت را میخواهم

  • leftPublish
  • ۱۸:۴۲   ۱۳۹۵/۷/۱۸
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    ‌( کافه چی پرسید از من میل داری از چه چیز
    صفحه ی نوشیدنی ها باز شد بر روی میز )

    خسته در اطرف با غم می کنم قدری نگاه
    کافه ای تاریک و ساکت،‌ پرتو کمرنگِ ماه

    نغمه ای آرام از موسیقیِ تلخی غریب
    کافه ای تاریک و خوشبو، با تصاویری عجیب:


    عکسِ چشمانِ سیاهِ دختری پشت نقاب
    عکسِ یک گلبرگ خشکیده، میانِ یک کتاب

    عکسِ اشکی سرخ در پستوی چشمانی سیاه
    عکسِ ماهی تکه تکه، عکس چشمی رو به راه...

    ( کافه چی پرسید از من میل داری از کدام
    مانده بودم باز ساکت، بی صدا و بی کلام... )

    رفت یادم در پسِ آن روزهای خوب و دور
    خاطراتی کرد، کم کم از خمِ ذهنم عبور

    پیچکِی مواجِ از مو و سکوتِ سختِ من
    لرزشِ یکریزِ جسمم ،در میانِ رختِ تن

    چاله ی چشم تو و پایِ دوچشمِ خسته ام
    افت و خیزِ مَردُم چشم و زبانِ بسته ام...

    رنگ رنگِ باد و باران و گیاه و آسمان
    جمع بود انگار در چشمان تو در یک زمان...

    موسم خوبِ بهار روی زیبای تو بود
    عطر رازآلود دستت، هوش را از سر ربود...

    ( از میان لیست، دستم سوی چای تازه رفت
    کافه چی قدری نگاهم کرد و با خمیازه رفت... )

    چای و فنجان و تو و آهِ من و افسوس تو
    غصه ی پیدای چشمانم، غمِ محسوس تو:

    «انتهای راهها یک روز پیدا می شود
    هر دلی یک روز در خود سرد و تنها می شود»

    لعنت یکریز من بود و غم و حرف از وداع
    حمله ی یکباره ی ماتم به قلبی بی دفاع

    در سکوت و بغض، چای هر دو فنجان سرد شد
    نغمه ی آرام موسیقی سراسر درد شد...

    حرکتِ در بود و رفتی و من و فنجان و میز
    سالهای سال در بهتِ وداعت اشک ریز

    عکس اشک سرخ گویی عکسِ چشمان من است
    عکس ماه تکه تکه ، ماه تابان من است...

    ( کافه چی فنجان چایی را به لب ، لبریز کرد
    سالها می بیند او این چای ها را سرد سرد )
  • ۱۲:۰۳   ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    میشود من بہ هواے تو ڪمے مست ڪنم

    بوسہ برچشم تو و هرچہ در آن هست ڪنم

    مے شود چشم ببندے و نگاهم نڪنے

    من خجالت نڪشم آنچہ نبایست ڪنم
  • ۱۲:۱۱   ۱۳۹۵/۱۰/۲۴
    avatar
    نسیم بهار
    کاربر جديد|12 |19 پست
    زیبا بود
  • ۱۳:۵۳   ۱۳۹۶/۵/۲۶
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19753 |39377 پست
    در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست،
    می رسم با تو به خانه از خیابانی که نیست


    می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی،
    چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست


    باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
    باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست


    شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند،
    یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست


    چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
    دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟


    وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
    پشت پایت اشک می ریزم توی ایوانی که نیست


    می روی و خانه لبریز از نبودت می شود،
    باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست


    رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است،
    باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان