آخه یه مسئله ای نیست که جواب قطعی داشته باشه، چون توی موارد مختلف ممکنه نظر آدم فرق کنه.
آما مطمئنن مخالف اینم که تمام بیماران مرگ مغزی جهان رو تا ابد به دستگاه وصل نگه داریم. همینطور هم مخالف اینم که هیچکس رو حتی یه روز هم به دستگاه وصل نکنیم !! یعنی هر کدومش جایی کاربرد داره.
بعضی موقع باید مثلا یه کلیه ناسالم رو کشت و بیرون آورد بعضی موقع هم نه.
گاهی جنین بیمار ممکنه با تولدش باعث مرگ مادر، یا نقص عضو شدید داشته باشه، شاید بهتر باشه قبل از حیات مستقل، جداش کرد، شایدم گذاشت به دنیا بیاد و مادر رو گذاشت توی تابوت! (وقتی تولد در مواردی ممکنه باعث مرگ مادر بشه)، یا مثلا بذاریم به دنیا بیاد و زندگی نباتیش رو ادامه بده با کلی دستگاه ساخت بشر.
چون علم ما ناقص هست، تصمیماتمون قطعا کاملا درست یا کاملا اشتباه نیست، اما این باعث نمیشه که از تصمیم گرفتن شونه خالی کنیم.
اون اتانازی هم دو گروه داره :
1- یعنی کشتن بیمار صعب العلاج
2- جلوگیری از زندگی مصنوعی بیمار مرگ مغزی یا غیر مغزی، با استفاده از جدا کردنش از دستگاه
من فعلا، با گزینه 1 مخالفم، هر چند وقتی بیماران صعب العلاجی رو میبینم که اگه ما انسانها تو زندگیش فضولی نکرده بودیم، مثلا شیر بود 100 بار مرده بود، اما الان بخاطر فساد احتمالی از طریق این قانون مخالفم باهاش.
اما گزینه ی 2 یه جورایی، راه دیگه ای نیست، و امکان زنده نگاه داشتن مصنوعی میلیون ها انسان مرگ مغزی وجود نداره، یکی باید دستگاه رو از برق بکشه، نهایتش اینه که ما خودمون رو میکشیم کنار