خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    من سکوت خويش را گم کرده ام
    لاجرم در اين هياهو گم شدم
    من ، که خود افسانه مي پرداختم
    عاقبت افسانه ي مردم شدم
    اي سکوت، اي مادر فريادها
    ساز جانم از تو پر آوازه بود
    تا در آغوش تو ، راهي داشتم
    چون شراب کهنه ، شعرم تازه بود
    در پناهت برگ و بار من شکفت
    تو مرا بردي به شهر يادها
    من نديدم خوشتر از جادوي تو
    اي سکوت ، اي مادر فريادها
    گم شدم در اين هياهو ، گم شدم
    تو کجايي تا بگيري داد من؟
    گر سکوت خويش را مي داشتم
    زندگي پر بود از فرياد من!
    فريدون مشيري
  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ﺷﻌﺮ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩه از ایرج میرزا

    " ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺮ ! "

    ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ
    ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ

    ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ
    ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ

    ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ
    ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ

    ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
    ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ

    ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
    ﺯﺧﻢ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ

    ﺧﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
    ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﻭﺣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ

    ﻧﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ
    ﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ

    ﺭﺍﺿﯽ ﭼﻮ ﺑﻪ ﺭﺯﻕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
    ﺍﺯ ﺳﻔﺮﮤ ﮐﺲ ﻧﺎﻥ ﻧﻪ ﺭﺑﻮﺩﯾﻢ

    ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﺸﺪ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ؟
    ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺩ ﺯ ﺗﻦ ﺳﺮﯼ ﺭﺍ؟

    ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻓﺮﻭﺷﺪ ؟
    ﯾﺎ ﺑﻬﺮ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻠﻖ ﮐﻮﺷﺪ ؟

    ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﺷﻮﻩ ﺧﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
    ﯾﺎ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟

    ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﻤﺎﻥ؟
    ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩ ﻧﺎﻥ؟


    ﺧﺮ ﺩﻭﺭ ﺯ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
    ﻧﺎﺭﻭ ﺯﺩﻧﺶ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ

    ﺧﺮ ﻣﻌﺪﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
    ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺖ ﺯ ﺧﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ

    ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻭ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ
    ﻣﻨﺴﻮﺥ ﺷﺪﺳﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ

    ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺨﻨﺶ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﯿﻦ ﺍﺳﺖ
    ﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ

    ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺯ ﺁﺩﻣﯽ ﺳﺮﯼ ﺗﻮ
    ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺧﺮﯼ ﺗﻮ

    ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ
    ﺑﺮ ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ

    ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺧﺮﯾﺖ
    ﺟﺎﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ...!!!!!)
  • ۱۳:۰۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جواب سوالم تو باشی اگر
    ز دنیا ندارم سوالی دگر

    که من پاسخی چون تو می خواستم
    مباد آرزویم از این بیشتر

    نشستم به بامی که بامیش نیست
    شگفتا! دلم می زند باز پَر

    نفس گیر گردیده آرامشم
    خوشا بار ِ دیگر هوای خطر

    بر آن است شب تا به خوابم کشد
    بزن باز بر زخم من نیشتر

    دلم جراتش قطره ای بیش نیست
    تو ای عشق! او را به دریا ببَر !

    محمدعلی_بهمنی 
  • ۱۳:۰۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ماهِ من سَر شدی از شمس و قمر با لبخند
    کاش هر شب بشود با تو سحر با لبخند

    در دلم غصه و غم بار دگر مهمان بود
    از دلم شد همه یکباره به در با لبخند

    باز کردم هوسِ راه و گل و دشت و دمن
    با تو افتاد به سر فکر سفر ، با لبخند

    تو پریزاده ای یا جنسِ ملک یا حوری؟
    کِی شود مثل تو دردانه بشر با لبخند!

    چشمهای تو عجب ساحرهٔ زیباییست
    میشوی نازترین معجزه گر با لبخند

    وسطِ سرد ترین روزِ زمستان بودم
    کردم از نیمه ی مرداد گذر با لبخند

    تشنه ام، منتظرم باز که سیراب شوم
    تشنه ات را به لب چشمه ببر با لبخند

    باز میخندی و لبهات شده باغ انار
    نوبرِ باغِ تو شد خوشمزه تر با لبخند

    وقت چیدن تو فقط ناز کن و ناز بخند
    میدهد باغِ تو صد بار ثمر با لبخند

    شعر ِمن با لبِ خندان تو شیرینتر شد
    ریختی در غزلم شهد و شکر با لبخند

    امیر_بهنام
  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دست‌های تو
    یادگاری‌هایی شگفت‌انگیزند
    از سکونت ماه بر خاک

    وقتی زندگی تاریک می‌شود
    به دست‌های تو فکر می‌کنم

    وقتی کارها گره می‌خورند
    درها باز نمی‌شوند
    به دست‌های تو فکر می‌کنم

    دست‌های تو بال‌های منند
    برای فرار از زمین در روز مبادا
    به دست‌های سفید تو فکر می‌کنم!

    رسول_يونان
  • leftPublish
  • ۱۳:۰۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    توبه از می به چه تدبیر توانم کردن؟
    من عاجز چه به تقدیر توانم کردن؟

    رخنه در ملک وجودم ز قفس بیشترست
    به کفی خاک چه تعمیر توانم کردن؟

    چون نباید به نظر حسن لطیفی که تراست
    خواب نادیده چه تعبیر توانم کردن؟

    غمزه بدمست و نگه خونی و مژگان خونریز
    چون تماشای رخت سیر توانم کردن؟

    دیده‌ای را که نمی‌شد ز تماشای تو سیر
    بی‌تماشای تو، چون سیر توانم کردن؟

    عذر ننوشتن مکتوب من این است که شوق
    بیش ازان است که تحریر توانم کردن

    صائب از حفظ نظر عاجزم از روی نکو
    برق را گر چه به زنجیر توانم کردن

    صائب_تبریزی
  • ۱۳:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دل است دیگر …
    نمیتوان دلتنگی را از او گرفت …
    مگر میشود خیسی را از آب گرفت ؟

    گاهی …

    میریزد و خرد میشود …
    گاهی هم …
    ترک برمیدارد …

    اما باز دل میماند
  • ۱۳:۰۵   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    جزیره‌ای‌ست عشق تو
    که خیال را به آن دسترس نیست
    خوابی‌ست ناگفتنی
    تعبیر ناکردنی
    به‌راستی عشق تو چیست ؟
    گل است یا خنجر ؟
    یا شمع روشنگر ؟
    یا توفان ویران‌گر ؟
    یا اراده‌ی شکست‌ناپذیر خداوند ؟

    تمام آن‌چه دانسته‌ام
    همین است
    تو عشق منی
    و آن‌که عاشق است
    به هیچ چیز نمی‌اندیشد

    #نزار_قبانی
  • ۱۳:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
    در میان لاله و گل آشیانی داشتم

    گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
    پای آن سرو روان اشک روانی داشتم

    آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
    عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم

    چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
    چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم

    در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
    در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم

    درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
    داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

    بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
    نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

    #رهی_معیری
  • ۱۳:۰۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در کوی بتان نیست کسی زار تر از من
    در پیش عزیزان جهان خوارتر از من

    گفتی که مرا یار وفادار بسی هست
    هستند ولی نیست وفادار تر از من

    گر طالب آنی که به یاری بنشینی
    بنشین که تورا نیست کسی یارتر از من

    چون غنچه اگر سینه ی تنگم بشکافی
    دانی که نبوده ست دل افگار تر از من

    خلق دو جهانست گرفتار تو لیکن
    در هردو جهان نیست گرفتار تر از من

    امروز اگر عشق گناهست هلالی
    فردا نتوان یافت گنهکار تر از من

    #هلالی_جغتایی
  • leftPublish
  • ۱۴:۰۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

    باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

    طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود

    ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

    قرة العین من آن میوه دل یادش باد

    که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

    ساروان بار من افتاد خدا را مددی

    که امید کرمم همره این محمل کرد

    روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار

    چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد

    آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

    در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

    نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

    چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
  • ۱۴:۰۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    گفتم شبي با دلبري مست و غزلخوانت كنم
    وقت سحر با عشق خود من مات و حيرانت كنم

    يك لحظه چون غافل شدم ديدم كه رفتي با رقيب
    من امدم دنبال تو شايد كه مهمانت كنم

    دستت ميان دست او چشمان تو دنبال من
    گفتم نگاهم ميكني شايد پشيمانت كنم

    يك لحظه چرخاندي سرت دنياي من وارونه شد
    اي كاش ميشد لحظه اي دل را به قربانت كنم

    لعنت به عشقي كه مرا ديوانهء چشمت نمود
    ويرانه كردي خانه ام يكروز ويرانت كنم

    چون ميروي ديگر برو هرگز نميخواهم تو را
    خواهم شبي با عاشقي تنها و گريانت كنم
  • ۱۴:۰۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    همه‌ی آنهایی که مرا می‌شناسند

    می‌دانند چه آدم حسودی هستم ؛

    و همه‌ی آنهایی که تو را می‌شناسند …

    لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند … !


    [نزار قبانی]
  • ۱۴:۱۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    تویی که روی برگه ی سفید دراز می کشی
    و روی کتاب هایم می خوابی

    و یادداشت هایم و دفترهایم را مرتب می کنی

    و حروفم را پهلوی هم می چینی

    و خطاهایم را درست می کنی

    پس چطور به مردم بگویم که من شاعرم

    حال آنکه تویی که می نویسی ؟

    ((نزار قبانی))
  • ۱۴:۱۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    برای كينه ؟ آه نه برای عشق من بمان
    برای دوست داشتن، برای خواستن بمان

    هر آنچه دوست داشتم، برای من نماند و رفت
    اميد آخرين اگر " تويی" برای من بمان

    به سبزه و نسيم و گل، تو درس زيستن بده
    بهار باش و باز هم به خاطر چمن بمان

    تمامت و كمال را به نام ما رقم زدند
    كمال عشق اگر منم تو هم، "تمام زن" بمان

    برای آنكه تيشه را به فرق خويش نشكند
    اميد زيستن شو و برای كوه كن بمان

    مزن به نقش خود گمان ز سرگذشت اين و آن
    برای ديگران چرا؟ برای خويشتن بمان

    #حسین_منزوی
  • ۱۴:۱۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    دیروز زنی را دیدم که مرده بود
    مثل ما نفس می کشید
    راستی یک زن چطور می میرد
    مرگش چگونه است،
    یا لبخند به لب ندارد
    یا آرایش نمی کند
    یا دست کسی را نمی فشارد
    یا منتظر
    آغوشی نیست
    یا حرف عشق که می شود پوزخند
    می زند

    آری زن ها این گونه می میرند..

    #گابریل_گارسیا_مارکز
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    اگر مرا دوست نداشته باشی
    دراز می‌کشم و می‌میرم
    مرگ نه سفری بی‌بازگشت است
    و نه ناگهان محو شدن
    مرگ دوست نداشتن توست
    درست آن موقع که باید دوست بداری

    #رسول_یونان
  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    اگر می توانستم
    برسم
    به کسی که روح مرا می خواند
    دیگر شعری نمی گفتم ..
    .
    مثل رود
    که
    به اقیانوس می رسد ..
    .


    #سارا_محمدی_اردهالی
  • ۱۴:۱۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
    همه شب دیده من بر فلک ستاره شمرد

    خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید
    خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد

    چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی
    خسته ای را که دل و دیده به دست تو سپرد

    گر شدم خاک ره عشق مرا خرد مبین
    آنک کوبد در وصل تو کجا باشد خرد

    بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
    آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

    "مولانا"
  • ۱۴:۱۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    عاشق شدم و نوشتم از ترک بهشت

    از ریزش سقف خانه ام... خشت به خشت

    هی خرده نگیر : بوسه در شعرت نیست

    بی تجربه میشود مگر شعر نوشت؟
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان