خانه
213K

شعر و قصه های کودکانه

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    مامانهای خوب مهربونی که شماهم مثل من هرچی قصه و شعر بلد بودید برای این این کوچولوهای نازنین32 گفتید و الان دیگه چیزی در بساط ندارید بیاین تو این تاپیک بهم کمک کنیم 39

  • leftPublish
  • ۱۹:۱۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    لباس های رنگارنگ
                 سبز و سفید و قشنگ
    هرکدوم از لباس ها
                 لازم باشه با هوا
    هوا که سرد و برفیست
                 لباس گرم و بافتنیست
    دستکش و شال و کلاه
                 بپوشیم وقت سرما
    وقتی هوا گرم می شه
                 لباس نازک خوبه
    با لباس مرتب
                 هستی تمیز و راحت
  • ۱۹:۱۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    🌸شعر امامت برای کودکان

    ✨ای یار با شهامت
    بگو تو از امامت
    ✨امامت خوش لقا
    دوازده تا پیشوا
    ✨آمده بعد از نبی
    اول ایشان علی
    ✨امام دوم حسن
    امام سوم حسین
    ✨چهارم امام سجاد
    ای یار خوش گفتگو
    ✨امام پنجم بگو
    از طاهران طاهر است
    ✨محمد باقر است
    ششم جعفر صادق
    ✨هفتم موسی کاظم
    هشتم امام رضا
    ✨رضا به حکم قضا
    نهم محمد تقی
    ✨دهم علی نقی
    یاز دهم عسکری
    ✨دوازدهم حاضر است
    زنده ولی غایب است
    ✨ظاهرشود زمانی
    روشن شود جهانی
    ✨او حضرت مهدی است
  • ۱۹:۱۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    یک لالایی قشنگ

    لالالالا گل پونه بابات رفته در خونه

    لالالالا گلم باشی همیشه در برم باشی

    😴😴😴

    لالالالا گل آلو درخت سیب و زرد آلو

    لالالالا گلی دارم به گاچو بلبلی دارم

    🌛🌛🌛

    لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش

    لالالالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره

    😴😴😴

    لالالالا گلم لالا بخواب ای بلبلم لالا

    لالالالا گل لاله دوست داریم من و خاله

    😴😴😴

    لالالالا گل دشتی همه رفتن تو برگشتی

    خداوندا تو پیرش کن خط قرآن نصیبش کن

    🌛🌛🌛

    لالالالاگلم باشی بزرگ شی همدمم باشی

    کلام الله تو پیرش کن زیارتها نصیبش کن

    😴😴😴

    لالالالاگل زردم نبینم داغ فرزندم

    خداوندا تو ستاری همه خوابن تو بیداری

    به حق خواب و بیداری عزیز م را نگه داری

    😴😴😴

    لالالالاگل خشخاش بابات رفته خدا همراش

    بابات رفته به هل چینی بیاره قند و دارچینی
  • ۱۹:۱۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    شعر روزهای هفته

    هفت تا پرنده با هم
    تو لونه ای نشستن
    مثل روزای هفته
    هر یک به رنگی هستن
    شنبه به رنگ پاییز همیشه زرد رنگه
    یکشنبه رنگ سبزه مثل چمن قشنگه
    دوشنبه نارنجیه رنگ همیشه خورشید
    سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید
    چارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا
    پنجشنبه ها نیلیه چون آسمون شبها
    جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا
    بازی کنین بخونین شادی کنین بچه ها
  • ۱۹:۱۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    لحظه شفاف صبح،
    بازي سرخوشانه گنجشک ها،
    خواب را از سر کاج ها مي پراند.
    جوانه نورسته شور،
    بر سر شاخه هاي زندگي مي رويد
    و در زير بارش نور،
    ويترين طبيعت،
    خوش رنگ تر مي نمايد.
    و کلمه سحرانگيز «سلام»،

    چه قدرتي دارد براي تابش محبت!

    حس کرده اي که بيانش،

    چه خون گرمي در رگ صبح مي دواند؟!
    آخر، اين رمز آغاز هر روز زندگي است
    که با نام موزون خالق مهربانش جان مي گيرد.
    پس موج لطيفي بساز
    از واژه پرمهر «سلام»
    و در گوش تمام اهالي صبح زمزمه کن...

    سلاااااام صبحتون بخیر 🌺🌺🌺
    امروزتون پر از لحظه هاي قشنگ
    جاده ي زندگيتان سبز☘🍀☘🍀☘🍀


    💕💕💕💕💕💕
  • leftPublish
  • ۱۹:۱۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    ✏️🌈✏️🌈✏️🌈✏️🌈✏️🌈✏️

    پسر کوچولو دلش می خواست یک جعبه مداد رنگی داشته باشد. مداد سبز، آبی، بنفش، نارنجی… اما فقط یک مداد داشت. آن هم سیاه بود. پسر کوچولو با مداد سیاهش نقاشی می کشید. دریای سیاه، کوه سیاه، جنگل سیاه و دشت سیاه.   مداد سیاه، پسر کوچولو را دوست داشت. توی دلش می گفت: کاش می توانستم آسمان نقاشی اش را آبی کنم. جنگل را سبز و دشت را طلایی… اما نمی توانست. او فقط یک مداد سیاه بود.   پسر کوچولو از صبح تا شب نقاشی می کشید. مداد سیاه کوچک و کوچک تر می شد. سرانجام، خیلی کوچک شد؛ آن قدر که پسر کوچولو نتوانست آن را بین انگشت هایش بگیرد.   پسر کوچولو بغض کرد. مداد را برد و توی باغچه گذاشت. مداد توی دلش گفت: چه قدر مهربان است! حتی دلش نیامد مرا دور بیاندازد و گریه اش گرفت.   همان موقع باران بارید. بعد، رنگین کمان شد. رنگین کمان بالای حیاط کمانه زد. توی باغچه مداد سیاه کوچک را دید که گریه می کرد. رنگین کمان پرسید: چرا گریه می کنی؟   مداد سیاه گفت: توی این خانه پسر کوچولویی زندگی می کند. پسر کوچولویی که نقاشی را خیلی دوست دارد. دلم می خواست بهترین رنگ ها را به نقاشی هایش بدهم، اما نتوانستم. همیشه همه چیز را سیاه نقاشی کردم.   رنگین کمان گفت: غصه نخور… تو یک مداد سیاه دوست داشتنی هستی و لبخند زد.   هوا پر از رنگ شد. رنگین کمان از هر رنگ، ذره ای به مداد بخشید. بعد آرام آرام از آن جا رفت.   مداد مثل یک درخت توی باغچه سبز شد. قد کشید. شاخه داد. هر شاخه اش یک مداد کوچک بود. مداد سبز، سرخ، بنفش، آبی…   وقتی پسر کوچولو به حیاط آمد، مداد سیاه کوچکش سبز شده بود. هفت شاخه رنگی هم داشت. هفت تا مداد رنگی قشنگ.   پسر کوچولو کنار باغچه نشست. با تعجب به درخت مداد نگاه کرد. درخت مداد به سمت او خم شد. خودش را تکان داد. مدادهای رنگی مثل میوه پایین افتادند.   پسر کوچولو با شادی مداد رنگی ها را از توی باغچه جمع کرد.   مداد سیاه گفت: حالا می توانی آسمان را آبی بکشی… جنگل را سبز و دشت را طلایی!   آن وقت پسر کوچولو، اولین نقاشی رنگی اش را کشید. یک درخت سیاه که هفت شاخه رنگی داشت.
  • ۱۹:۱۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    مرغ سرخ پا کوتاه

    یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود

    یه مرغ سرخ پا کوتاه، افتاد توی مزرعه راه

    مزرعه سبز و قشنگ، درخت و گل رنگ و وارنگ

    به دنبال دونه می گشت، مزرعه بود مثل یه دشت

    هرجا که یک دونه می دید، با نوکش اونو بر می چید

    خوردن دونه عالی بود، جا دونی فردا خالی بود

    با خود می گفت این پا کوتاه، هر روز می افتی توی راه؟

    این بیخودی یه کاره، بکن یه فکر چاره

    یک هو میون گندما، دانه ای چید مثل طلا

    گندمو برچید از زمین، گفت به خودش بخت و ببین

    میرم که گندم بکارم، حاصل اونو بردارم

    با خوشحالی قدم زنون، این مرغ خوشبخت زمون

    اومد کنار مزرعه، با قد قدا گفت به همه

    میخوام که گندم بکارم، حاصل اونو بردارم

    آی کی میاد گندم کاری، آی کی میاد گندم کاری

    آی کی میاد، آی کی میاد، آی کی میاد، آی کی میاد

    پیش سگه رفت، واق و واق و واق

    آقا سگه گفت : من نمیام

    پیشی خپلی تپل مپلی بد بیکاری، میای به یاری بکنی کاری

    اما پیشی گفت:من نمیام

    کوآ کوآ  اردک خوب، صبح تا غروب میون جوب

    کاری بکن یاری بکن، با من هم آوازی بکن

    بیا که گندم بکاریم، حاصل اونو برداریم

    اردکه گفت :من نمیام، آهای گاو زرد که نداره درد

    با زور زیاد یاری میاد، گاو نازی کرد با خاک بازی کرد

    با کرشمه گفتمن نمیام

    مرغ پا کوتاه، باز افتاد به راه

    گفت:خیلی خوب دانه می کارم، در دل خاک دانه می ذارم

    آفتابی تابید، بارانی بارید، گندم پا گرفت

    دانه تو خوشه، کم کم جا گرفت

    مرغ پا کوتاه، باز افتاد به راه

    گفت: کی میاد بریم درو، آی کی میاد بریم درو

    باز سگه گفت: من نمیام، گربه گفت: من نمیام

    اردکه گفت من نمیام، باز گاو گفت من نمیام

    داس و گرفت لای پرش، نگاهی کرد دور وبرش

    دید کسی نیست درو کنه، گندمارو ولو کنه

    گندمو خرمن میکنم، هر کاری بود من می کنم

    باز دوباره مرغ قشنگ، بال زد و وایساد سر سنگ

    گفت: قد قدا یاری کنید، بیایید وهمکاری کنید

    گندمارو هوا کنید، کاه و از اون جدا کنید

    باز سگه گفت:من نمیام، گربه گفت: من نمیام

    گندم و آرد کرد پا کوتاه، آرد و الک کرد پا کوتاه

    آرد و خمیر کرد پا کوتاه، خمیر و نون کرد پا کوتاه

    بوی نون داغ وتازه، چرا در خانه بازه

    نون لذیذ وتازه، مرغه به خودش می نازه

    اردکه گفت:من نون می خوام، گربه گفت:من نون می خوام

    باز سگه گفت، باز گاو گفت من نون میخوام

    گفت روز کار کجا بودین؟ که ناگهان پیدا شدین؟

    روزی که روز کار بود، زحمت و کار به بار بود

    هی داد زدم یاری کنید، بیایید و همکاری کنید

    زحمت که بود فراوون، نون نمیدم براتون

    نون مال جوجه هامه، نوش جون بچه هامه
  • ۱۹:۱۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    داره نی نی ناز نازی
    یه عالم اسباب بازی
    عروسکای نی نی
    هستند واسش همبازی
    نی نی یه ماشین داره
    اسمشو گذاشته دید دید
    اردک بوق بوقیش کو؟
    هیچ کسی اونو ندید
    نی نی داره یه قطار
    اسمشو گذاشته قان قان
    بعضی روزا با نی نی
    بازی می کنه مامان
    وقتی که بابا میاد
    نی نی عروسک می شه
    محکم بوسش می کنه
    این سوزنه یا ریشه؟
    نی نی داره چند کتاب
    بابا واسش بسته تاب
    اون می کنه تاب بازی
    چه حالی داره بازی
    شب که میشه بابا جون
    واسش کتاب می خونه
    بابا خوابش می گیره
    نصف کتاب می مونه
    نی نی فقط دوست داره
    بازی کنه با مامان
    اگر بابا هم باشه
    چه کیفی داره آخ جان
    کاشکی می شد با اونا
    بازی کنه همیشه
    هیچ چی برای نی نی
    مامان و بابا نمیشه 
  • ۱۹:۱۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    هفت تا پرنده با هم

    تو لونه ای نشستن

    مثل روزای هفته

    هر یک به رنگی هستن

    شنبه به رنگ پاییز همیشه زرد رنگه

    یکشنبه رنگ سبزه مثل چمن قشنگه

    دوشنبه نارنجیه رنگ همیشه خورشید

    سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید

    چارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا

    پنجشنبه ها نیلیه چون آسمون شبها

    جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا

    بازی کنین بخونین شادی کنین بچه ها
  • ۱۹:۱۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    اين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
    با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
    ديو اومد ،كدوم ديو
    ديوي كه توي خواب بود ،كدوم خواب؟
    خوابي كه تو چشاته،كدوم چشم؟
    چشمي كه روزو گم كرد،كدوم روز؟
    روزي كه قصر ما بود،كدو قصر؟
    ديو اومد ديو اومد ديو اومد
    كدوم ديو كدوم ديو كدوم ديو
    صداش كنيم رهايي زميني نه هوايي
    انگار به فكر مايي انگار به فكر مايي
    به فكر ما نبودي ،از غم رها نبودي
    وگرنه ديو دود ميشد يك شبه نابود ميشد
    اين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
    با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
    7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي
    7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي
    همينه كه بي عروسكي،همينه كه بي بادبادكي
    يك الك بي دولكي همينه كه بي عروسكي
    اين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
    با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
    خونمون رو آب برده
    آقا خرسه رو خواب برده
  • leftPublish
  • ۱۹:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    گربه و زنگوله
    موش های زیادی در خانه ای بودند. صاحب خانه گربه ای را آورد. گربه شمار زیادی از موش ها را کشت. سپس موش پیری گفت: تمام موش ها باید امشب به خانه ی من بیایند تا با هم فکر کنیم که برای این گربه چه کار بکنیم.

    خیلی از موش ها آمدند. خیلی از موش ها حرف می زدند اما هیچ کدام نمی دانستند که باید چه کار بکنند. سرانجام موش جوانی ایستاد و گفت: ما باید زنگوله ای را دور گردن گربه بیاندازیم ،سپس وقتی که گربه به ما نزدیک می شود ما صدای زنگ رو می شنویم و فرار می کنیم و خودمان را مخفی می کنیم. بنابراین گربه نمی تواند هیچ موشی را بگیرد.
    سپس موش پیر پرسید: چه کسی زنگوله را دور گردن گربه خواهد انداخت؟ هیچ موشی جواب نداد. صبر کرد اما هنوز هیچ کس جواب نداد. سرانجام او گفت:پیشنهاد دادن کار سختی نیست .سخت ترین کار اجرای پیشنهادات است.
  • ۱۹:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    قصه "قطار رنگی رنگی"🚂🚂🚂🚂🚂

    ما یک قابلمه ی قرمز داریم. امروز او ماشین من شد. سوارش شدم. از این سر اتاق تا آن سر اتاق رفتیم. با هیچی تصادف نکردیم. یکدفعه صدای زینگ زینگ آمد. بچه ی طبقه بالایی بود. گفت: « من هم بازی؟ »

    گفتم: « باشد. » یک قابلمه ی زرد برایش آوردم. ماشین های قرمز و زرد ما، بیب بیب با هم مسابقه دادند.

    صدای زینگ زینگ دوباره آمد. بچه ی طبقه پایینی بود. گفت: « من هم بازی؟ » به او قابلمه ی آبی مان را دادم. ماشین های قرمز و زرد و آبی، بیب بیب بیب مسابقه دادند. طبقه ی وسطی که زینگ زینگ کرد، گفتم: «برو! ما دیگر قابلمه نداریم. » رفت. ولی زود با یک قابلمه ی نارنجی برگشت. خواهر و برادرش هم با قابلمه های بنفش و سبز، پشت سرش ایستاده بودند. همه آمدند و با هم ماشین بازی کردیم. ماشین هایمان یک قطار رنگی رنگی شد. قطار رنگی، دور خانه هو هو چی چی کرد. یکهو مامان از راه رسید. در را باز کرد. با یک عالمه میوه و سبزی توی خانه آمد. قابلمه ها را که دید گفت: « آهای بچه ها، زودتر این ها را بار کنید! دارد از دستم می ریزد! » ما هم، شش تائی، سبزی و میوه ها را بار قطار کردیم. قطار باری هو هو چی چی به آشپزخانه رفت.
  • ۱۹:۲۱   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    🚢
    این یه کشتیه،
    میون دریا.
    نوک دَکَلِش
    یه پرچم بسته. 🇮🇷
    این ماهی از آب، 🐬
    پریده بیرون.
    این گربه‌م رو موج دریا نشسته. 🐈
    این آهو از کوه،
    اومده به شهر.
    می‌خواد از تو شهر،
    دوا بخره.
    این دختره بهِش
    بستنی میده. 🍦
    آهو پول نداره، پاشم شکسته.
    این یه عروسه،
    زیر سایه‌بون.
    جارو دستشه،
    شمشیرم بسته،
    اونم داماده،
    با یه دسته گل،
    سر کوه، تو بارون، تنها نشسته.
    این کلاغ از باغ،
    پنیر دزدیده.
    مار اونُو دیده،
    دنبالش کرده.
    این مرد با چوبش،
    مار رو میزنه.
    خورشید خانم از ترس، چشماشو بسته.
    این آدم برفی،
    جلو تنور،
    بس که نون پخته، آتیش گرفته.
    – کی دیده که برف
    آتیش بگیره؟
    بارون فروردین برفا روُ شسته.
  • ۱۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    متن لالایی بارانا 👇👇👇👇👇
    🌙
    لای

    لالایی، گل زیبا

    مهتاب ،اومده بالا

    موقع خوابه حالا

    لای....

    لالایی ،گل رویا

    تو این شبا ی دنیا

    خیلی غریبه آقا

    لای...

    لالایی ،گل بارون

    وقتی که نیست آقامون

    غمی نداره درمون

    لای....

    لالایی ،گل لاله

    اشک ،چشما زلاله

    دیگه ، خوشی محاله


    کاش زود تموم شن

     شب های غیبت


    زودتر سحر شه

    این شام غربتــــــ

    این شام غربت

    لالا لالالایی

    لالالالالایی

    لالالا لالایی


    لای...

    لالایی شب نوره

    تو دلی که پر شوره

    آرزوی ظهوره

    لای

    لالایی گل میخک

    دعا کن ای عروسک

    با دوتادست کوچک

    لای

    لالایی گل الماس

    ببین چه غرق احساس

    دوباره شمیم یاس

    باز با دوتا چشم بسته

    دعا کن دلشکسته

    برای ماه خسته

    تنهای تنهاست...

    تو این زمونه...

    مردی کمونه

    هفت اسمونه....

    لالا لالا لالایی


    لای 

    لالایی گل پونه

    آقامون مهربونه

    دلش یه آسمونه

    لای

    آقا روشنه راهش

    فدای روی ماهش

    خدا پشت وپناهش

    لای

    لالایی گل شبنم

    میگه یه سپیده دم

    علی یا اهل العالم


    لای

    لالایی گل نرگس

    کجایی گل نرگس

    کی میای گل نرگس

    کاشکی بتابی....


    خورشید ایمان....


    ای جان جانان

    مهدی دوران...


    ای جان جانان....

    مهدی دوران....


    لالالالالایی

    لالالا لالایی

    لالا لالالایی
  • ۱۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    🐶🐶🐶🐶🐶🐶🐶
    یه سگ قُلدُر داره،
    همسایه‌ی ما.
    اسم سگش «گُرگی»یِ
    از اون بلاهاس.
    اون یکی همسایه‌مون،
    یه گربه داره.
    اسم گربه‌ش «نازی»یِ
    از اون خوشگلاس.
    «نازی» یه بچه داره،
    به اسم «ملوس».
    از اون آتیشپاره‌ها،
    از اون شیطوناس.
    گربه‌های کوچه‌مون
    از ترس «گرگی»
    جاشون سر درختو ُ
    رو پشت بوناس.
    «ملوس» از ترس «گرگی»،
    رفته رو درخت.
    «گرگی» میخواد درختوُ
    از جا درآره.
    – «ملوس» داره می‌لرزه ،
    مثل برگ بید.
    «گرگی» خونش به جوشه،
    آتیش می‌باره .
    – « ملوس» مثل ماهیه،
    گرگی» نهنگه.
    «ملوس» مثل شکاره،
    «گرگی» تفنگه.
    – « نازی » اگه برسه
    اونوخ می‌بینه
    گربه‌یی که مادره
    چه جور می‌جنگه.
    – «نازی» از رو پشتِ بون،
    پرید رو دیوار.
    مثل یه ببر از دیوار،
    پرید تو باغچه.
    – «گرگی» اگه زرنگی،
    وقت فراره.
    شمشیر توُ غلاف کن،
    بزن به کوچه.
    موهای «نازی‌خانم»
    مثل سوزن شد.
    پنجه‌های خوشگلش
    گُرزِ صد من شد.
    رسید یهِ پنجه زد
    تو پُوزِ «گُرگی»
    دنیا به چشم «گرگی»
    قدِ ارزن شد.
    «گُرگی» تو یه ثانیه،
    رسید توپخونه.
    دور میدون چرخیدوُ،
    خورد به قورخونه.
    توپخونه با قورخونه‌ش،
    به اون گندگی،
    به چشم «گرگی» شدن
    گود زورخونه.
    مناره‌ی پامنار
    تو چشم «گرگی»،
    یه قرقره شده بود،
    براش می‌رقصید.
    چنار پاچنارم،
    با شاخ و برگش،
    یه فرفره شده بود،
    دورش می‌چرخید.
    «گرگی» این‌همه نناز،
    به زور و هوشت،
    اگه اسمت «گرگی»یِ
    یا که نهنگه.
    این حرفو زنگوله کن
    بزن به گوشِ‌ت:
    «گربه‌ای که مادره،
    ماده پلنگه.»
  • ۱۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢

    باغ ما پرچین داره
    میوهای شیرین داره
    گل و چشمه و آهو
    لاله و نسرین داره
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    پرچینش صد فرسنگه
    ابرش هزارون رنگه
    هم بارون نَم‌نَمش
    هم توفانش قشنگه
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    باغ ما بارون داره
    باد گل افشون داره
    «سهند» قد بلندش
    چتر زرافشون داره
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    پر از سرو بلنده
    یال اسبش کمنده
    هشتی داره باغ ما
    ایوونش «دماوند»ه
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    باغ ما گلشن داره
    سایه و روشن داره
    خاره سنگ «البرز»ش
    صد جور آویشن داره
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    یه گُلهَ‌ش برف و بارون
    یه گُلهَ‌ش آتیش‌بارون
    «کویر»ش خار و شوره‌س
    «گیلان»ش شالی‌کارون
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    باغ ما قصّه داره
    درخت پسّه داره
    رو شاخ پسّه‌ش مرغی
    یال شیکسّه داره
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    چمنزارش چین‌چینه
    پر از خال نگینه
    رو هر نگین و خالش
    یه شاپرک می‌شینه
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    باغ ما کُلون داره
    نگین و نشون داره
    دروازه‌ش بازه، اما
    شیر نگهبون داره.
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    «مهرگان» و «نوروز»ش
    بی‌رنگ و کم‌سو نَشَن
    پَلنگای شاهنومه‌ش
    بُزهای ترسو نَشَن.
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    باغ ما شبنم داره
    برگ گلش خَم داره
    شمشیرش تن فولاد
    دل ابرشم داره.
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    مردمش بی‌دل نَشَن
    گمنام و بی‌گِل نَشَن
    خوشه‌های شیرینش
    بوته‌ی فلفل نَشَن
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    گنجیشک این باغم من
    پلنگ این باغم من
    شوره‌زار یا گلزار
    عاشق این باغم من
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
    تو طلا و تو خشتم
    آتیشزار و بهشتم
    رو سینه‌ی دروازه‌ت
    با خنجر نوشتم:
    «فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه»
  • ۱۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    مرغ قشنگم

     

    مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
    شاید داره منو صـــدا می کنه


    دونه می خواد تا بخوره
    برای من تخــــــم بذاره


    یه مشت دونه بر می دارم
    برای مرغـــــــم می پاشم

     

    یه کاسه ی آب میارم
    جلوی مرغـــم میذارم

    اون می خوره آب و دونه
    بعدش میــــره توی لونه

    می خوابه قدقد می کنه
    برای من تخــــم می کنه
  • ۱۹:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    🐏
    حسني ما يه بره داشت
    بره شو خيلي دوست مي داشت
    برهء چاق توپولي، زبر و زرنگ و توپولي
    دس كوچولو، پا كوچولو، پشم تنش كرك هلو
    خودش سفيد سمش سيا، سرو كاكلش رنگ حنا
    بچه هاي اينور ده، اونور ده، پايين ده، بالاي ده
    همگي باهاش دوست بودن
    صبح كه ميشد از خونه در مي اومدن
    دورو برش جمع مي شدن، پشمهاشو شونه مي زدن
    به گردنش النگ دولنگ، گل و گيله هاي رنگارنگ.
    حسني ما
    سينه ش جلو. سرش بالا، قدم مي زد تو كوچه ها، نگاه مي كرد به بچه ها

    يه روز بهار
    باباش اومد تو بيشه زار
    داد زد : آهاي حسن بيا كجايي بابا؟
    بره تو بيار ، خودتم بيا.

    قيچي تيز
    پشم سفيد
    بره رو گرفت، پشمهاشو چيد
    برهء چاق توپولي، زبر و زرنگ و توقولي
    شد جوجهء پركنده
    همگي زدن به خنده

    پيشيه مي گفت :
    - تو بره اي يا بچه موش لخت راه نرو، يه چيزي بپوش

    حسني ما ،
    شونه ش بالا،
    سرش پايين
    قدم مي زد تو كوچه ها
    نگاه مي كرد روي زمين.

    ريسيد و تابيد و كلاف كرد
    شست و تميز و صاف كرد
    منظم و مرتب
    پيچيد توي چادر شب

    ننهء حسن
    دوون دوون
    از خونه شون اومد بيرون
    پشمها رو بسته بسته كرد
    سفيد و گلي دو دسته كرد

    يه جفت ميل و يه مشت كلاف
    حالا نباف و كي بباف

    ننهء حسن
    سرتاسر تابستون
    نشسته بود تو ايوون
    بي گفتگو، بي هاي و هو
    براي حسن لباس مي بافت

    فصل زمستون كه رسيد بارون اومد، برف باريد،
    حسني ما، لباسو پوشيد خرامون و خرامون اومد ميون ميدون
    حيوونا شاد و خندون

    خانومي گفت :
    لباس حسن عالي شده قشنگتر از قالي شده

    پيشيه مي گفت :
    لباس حسن قشنگه مثل پوست پلنگه

    ببعي مي گفت :
    بع، سرده هوا، نع.
    اما حسن، لباس به تن، خنده بلب
    شونه شو داده بود عقب
    ميون برف و بارون قدم مي زد تو ميدون

    باباش بهش نيگا مي كرد
    دود چپق هوا مي كرد

    ننه ش مي گفت :
    ننه حسني ماشالا
    چشم نخوري ايشالا.
  • ۱۹:۲۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    شب یلدا می دونی خیلی درازه

    یه شب سرده پُر از رمزه و رازه

    فصل پاییز برگای درختُ ریخته

    رنگ برگا چه قشنگه خیلی نازه

    صحبت از فصل زمستون،برف و سرماس

    خبراز شیطنتای ننه سرماس

    همه امشب می شینیم قصه می گیم

    قصه های شاد و شیرین،

    بی غم و غصه می گیم

    هندونه، انار و آجیل اگه باشه می خوریم

    شعرای شاد و قشنگی واسه ی هم می خونیم

    شب یلدا پُره از خاطره هاس

    شب قصه های شیرین واسه ی ما بچه هاس

     **************************
  • ۱۹:۲۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    رهام 💙دنیز💕
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    عروسک‌جون، عروسک‌جون
    دیگه شب شد، لالا.
    به قربون دو چشمونت،
    لالا کن، لالا.
    دلم می‌خواد تو خواب ناز
    بِری باغ آسمون،
    شب‌چراغون خدا روُ
    تو آسمون ببینی.
    ستاره گل و پولک،
    ستاره‌ها مرواری.
    مرواری و گل و پولک
    از آسمون بچینی.
    دلم می‌خواد تو خواب ناز
    کبوتر شی، عروسک.
    از روی اون ایوون پاشی،
    رو بون ما بشینی.
    گُلپونه شی، دُردونه شی
    کنار چشمه‌سارون.
    شاپرک شی، عروسک‌جون،
    رو پونه‌ها بشینی.
    از خدا من نه گل می‌خوام،
    نه کبوتر، نه پونه.
    عروسک‌جون،
    یه عروسک مَنوُ کرده دیوونه.
    شاپرک شی عروسک‌جون،
    بشینی رو دامنم.
    کبوتر شی، از اون ایوون
    رو بوم ما بشینی.
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان