حسام صدری : سلام به همگی .الی خانم شانس آوردی نبودم وگرنه ناچار میشدم یه تارو ماربزنم تا همه راحت بشن
باران : حسام جان خوبی؟ بابا ازدواج کن ما ی عروسی دعوت شیم حوصلمون سر رفت