اینو گفتم و از بیمارستان اومدم بیرون. درست حدس زده بودم، یک ساعت بعدش یلدا به موبایلم زنگ زد!
گفت ببخشید خیلی معذرت میخوام، واقعا پدربزرگم مشکل داره؟
گفتم مشکل جدی ای نیست اما اگه یه سری کارا براش انجام ندیم ممکنه جدی بشه جای نگرانی نیست بسپریدش به من، ما دکترا با این جور چیزا شوخی نمیکنیم.
گفت ممنونم دکتر، نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم.
گفتم خیلی هم سخت نیست، کافیه منو به یه چیزی مهمون کنی
