نیم ساعت به زمان قرار بیشتر باقی نمونده بود. سامی به متروی 109 نزدیک شده بود اما محل رو مشکوک ارزیابی کرد. خبری از نشانه های امن بودن محل نبود و رفت و آمد های مشکوکی اونجا بود.
بلافاصله حدس زد که چینی ها منطقه رو پیدا کردن و ترسید که به زودی با دستگاهای مخصوص شناسایی بشه. تصمیم خطرناکی بود اما قبلا محلی که قرار بود از ایستگاه مترو به اونجا ببرنش رو شناسایی کرده بود. ماشینی که از محلی امن در هنگ کنگ برداشته بود رو به سرعت به سمت اون بخش از ساحل که قرار بود ازونجا فرار کنن حرکت کرد و برای اولین بار خطر کرد و با موبایل ماهواره ای با تام تماس گرفت و قضیه رو بهش گفت. البته میدونست به جز تام تیم امنیتی چین هم صداش رو شنیده و به چینی برای اونها هم آرزوی موفقیت کرد.
تام خوشحال شد که نشانه های امن نبودن رو سامی تشخصی داده و به قرار نرفته اما خیلی نگران و عصبانی بود ازینکه چطور چینیا محل رو پیدا کردن. مسئله تبدیل به رویارویی دو کشور شده بود و رییس جمهور هم این عملیات رو دنبال میکرد. بلافاصله دستور گرفتن دو هواپیمای امریکایی به حریم هوایی چین برای دقیقه ای وارد بشن و سپس منطقه رو ترک کنن.
همزمان یک قایق بادی ضعیف(آخرین امکان ممکن برای رسیدن به قرار ) در منطقه ای بین محل اصلی قرار که قایق قویتری منتظر بود و محلی که سامی ازش میومد پهلو گرفت تا در صورت لزوم سامی سوار اون بشه.
همینطور هم شد و سامی که بادبان این قایق رو در حالی که با سرعت در امتداد ساحل رانندگی میکرد تشخصی داد و ریسک نکرد و به سمت این قایق رفت.
پس از سوار شدن سامی به قایق، چینی ها متوجه این تحرک غیر عادی شدن و قایق رو تشخصی دادن و دو هلیکوپتر از روی ناو برای منهدم کردن این قایق فرستادن.
لحظه ها بین آزادی و مرگ میگذشت و ناو هواپیما بر آمریکا فوری دو هواپیمای جنگی خود رو به نزدیکی محل رسوندن در حالی که یک هلیکوپتر نجات رو هم بر فراز قایق میفرستادن.
در همین بین سامی که حسابی ملتهب شده بود دردی در ناحیه شونه حس کرد و همزمان صدایی کر کننده به گوشش رسید! یک تیرانداز از داخل یک قایق به سمتش شلیک کرده بود که تیر به دستش خورده بود. در همین لحظه هلیکوپترهای آمریکایی از راه رسیدن و قایق چینی رو هدف قرار دادن. هلیکوپتری هم به بالای قایق اومد و ناخدای قایق رو به همراه سامی بالا کشیدن و به روی عرشه ناو هواپیمابر بردن. جایی که دیگه سامی اونجا در امنیت کامل به سر میبرد!
پایان
ایده گرفته شده از پایان نجات سرباز رایان (در همون حد ایده) 