خانه
12K

بیاین..میخوام یاد گذشته بیفتین.......

  • ۱۱:۴۳   ۱۳۹۳/۴/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست
    توی بچگییاتون از چه درسی بیشتر ضعیف بودین وچه نمره ی بود؟

     تو کدومش زرنگ بودین؟

    وقتی نمره بد میگرفتین چیکار میکردین؟







    حالا اگه بچه خودتون نمره بد میگیرن چه جور برخورد میکنین؟


  • leftPublish
  • ۱۹:۳۶   ۱۳۹۳/۴/۸
    avatar
    MHANjOon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست

  • ۲۱:۱۷   ۱۳۹۳/۴/۸
    avatar
    shirinshirini
    یک ستاره ⋆|2595
    من فقط جغرافی و اجتماعیم و حرفه و فن دوم راهنمایی {اون قسمت مزرعه داریش }بد بود بهترین درسم هم هر سال یک چیز بود ولی خدای شیمی بودم و ریاضیم هم که این آخریا خیلی خوب بود
    ویرایش شده توسط shirinshirini در تاریخ ۸/۴/۱۳۹۳   ۲۱:۲۵
  • ۲۱:۲۳   ۱۳۹۳/۴/۸
    avatar
    shirinshirini
    یک ستاره ⋆|2595
    راستی شاید باورتون نشه نقاشیم داغون بود به حدی که شب امتحانن دیکته و نقاشی که باهم بود اون موقع ها من نقاشی تمرین میکردم واز یک کتاب نقاشی صد بار میکشیدم تا یاد بگیرم اما جالبیش این بود که تابستونن همون سال کلاس نقاشی رفتم از سال یعدش تومنطقه نقاشیام مقام می آورد
  • ۲۳:۴۷   ۱۳۹۳/۴/۸
    avatar
    آزِِِِیـــــــــــنـاااا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13810 |7289 پست
    عاشق انشا بودم بسکه رویایی بودم و هستم
  • ۰۱:۱۴   ۱۳۹۳/۴/۹
    avatar
    saba biology
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|6343 |4258 پست
    زیباکده
    ياقوت : 

    يه معلم زيست شناسى داشتيم كه از بس بداخلاق بود و همه را تحقير مى كرد، هرچى درس مى خونديم، موقع جواب دادن به درسش همه را فراموش مى كرديم. باور نمى كنيد روزهايى كه زيست شناسى داشتيم از شدت اضطراب هيچى نمى تونستيم بخوريم. ترسمون از نمرهكم نبود از تحقير شدن جلو بقيه بود. خدا لعنتش كنه.
    زیباکده
    وای یاقوت جونم، این پست شما منو به یاد معلم زیست دبیرستانمون انداخت...یادش بخیر...

    خیلییییی سخت گیر و نکته ای بودن، دقیقاً کلاس زیست ایشون مث حکومت نظامی بود، از شدت ترس اوایل همه اینجوری بودیم:

    اما خداییش هیچوقت رفتارشون  تحقیرآمیز نبود...اما خیلییی سخت گیر، باورت نمیشه سوالهایی که میپرسید مث سوالای طراح های کنکور بود...

    از دَرز کتاب هم سوال طرح میکرد!!

    هههه! یادش بخیر! به مرور، ذهن منم سوالی شد! اواخر ترم یه سوالهایی از معلممون سر کلاس میپرسیدم که ایشون در جواب میگفتن: فلانی سوالات مربوط به کدام صفحه کتاب هست؟ بگو تا بیشتر توضیح بدم!!منم در اون لحظه در پوست خود نمیگنجیدممم!!!

    اسم شریفشون یادم نیست...اما چهرشون همیشه تو ذهنم هست...

    و واقعاً بهشون مدیونم...امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن...
  • leftPublish
  • ۱۱:۳۰   ۱۳۹۳/۴/۹
    avatar
    MHANjOon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست

  • ۱۶:۱۴   ۱۳۹۳/۴/۱۱
    avatar
    فریاد
    کاربر فعال|1018 |730 پست
    من کلا تو ابتدایی یک بار از ریاضی بیست شدم بقیه درسام خوب بود.یادمه فقط من تو کلاس بیست شده بودم چقدم کلاس گذاشتم برا بچه ها
    آخی یادش بخیر
  • ۰۸:۰۷   ۱۳۹۳/۴/۱۲
    avatar
    MHANjOon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست
  • ۰۶:۴۲   ۱۳۹۳/۴/۱۴
    avatar
    MHANjOon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست
    منم ریاضیم خوب بود
  • ۲۳:۰۹   ۱۳۹۳/۴/۱۶
    avatar
    گــل باجـــی جــــــون
    کاربر جديد|85 |128 پست
    من همشوووووووووووووووو
  • leftPublish
  • ۲۳:۲۴   ۱۳۹۳/۴/۱۶
    avatar
    *mobin*
    کاربر جديد|75
    من همیشه حفظی یاتم خوب بود 

    ولی ریاضیاتم نه زیاد جالب نبود و همیشه مشکل داشتم
  • ۱۷:۰۴   ۱۳۹۳/۴/۲۰
    avatar
    MHANjOon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|17092 |8177 پست
  • ۰۰:۳۹   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    مامی سامیار
    کاربر فعال|1193 |610 پست
    من ریاضیم عاااااالی بود،،،عاشق شیمی و ریاضی و فیزیک بودم، آخرشم رفتم رشته ریاضی خوندم
    اما خدایی از عربی متنفر بودم خودمو میکشتم میشدم 12
    سرساعت عربی دبیرم میدونست دیگه که کلا من سر درد دارم
  • ۰۰:۴۱   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    مامی سامیار
    کاربر فعال|1193 |610 پست
    راستی دستاورد مهم دوران تحصیلاتمم مدال طلا شیمی استانی بود
    ویرایش شده توسط مامی سامیار در تاریخ ۸/۶/۱۳۹۳   ۰۹:۳۷
  • ۰۰:۴۴   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    عادی جون
    کاربر فعال|1335 |777 پست
    وااای من عاشق عربی وادبیات بودم.ازهندسه متنفربودم.اون ساعتی که هندسه داشتیم همش چشمم به ساعت بودکه زودبگذره بریم
  • ۰۰:۵۱   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    زیباکده
    مهــــــــــــــــــان : 

    توی بچگییاتون از چه درسی بیشتر ضعیف بودین وچه نمره ی بود؟



     تو کدومش زرنگ بودین؟



    وقتی نمره بد میگرفتین چیکار میکردین؟















    حالا اگه بچه خودتون نمره بد میگیرن چه جور برخورد میکنین؟



    زیباکده
     رياضى فكر كنم تا مرز ١١-١٢ هم پيش رفتمD:



    تو هنر و ادبيات خيلى خوب بودم و مورد علاقه معلم هاش بودم



    برگمو به مامانم نشون نمى دادم ولى بعدش پشيمون ميشدم و نشون ميدادمD:



    هنوز بچه نداره
  • ۰۱:۰۷   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    مامی سامیار
    کاربر فعال|1193 |610 پست
    منکه درس ضعیفم عربی بود، 12 بالترین نمره ام بود، یک بار هم دوم دبستان دیکته شدم13بابام جریمه ام کرد که دیگع نباید برم مدرسه، دیگه هیچوقت تو هیچ درسی 13نگرفتم
    ریاضیم واقعا خوب بود، مخی بودم
    نمره بد که میگرفتم غذا نمیخوردم،خانواده که خوب بودهمه فامیل میفهمیدن
    فعلا بچه ام 2سالشه
  • ۰۸:۰۴   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    مامان طاها
    کاربر فعال|871 |344 پست
    من دوران دبستان همه ی درسام خیلی خوب بودن ، همیشه معدلم بیست بود . از اونجائیکه مادرم معلم ابتدایی ( کلاس اول تا سوم ) البته مدرسه ی پسرانه بودن ، توی ریاضی بخصوص جدول ضرب خیلی کمکم کرد که خدا حفظش کنه . توی دوران راهنمایی و دبیرستان هم نمراتم بد نبودن ، اما از فیزیک و شیمی ، مخصوصا شیمی اصلا خوشم نمی یومد . من حفظی جاتم خیلی خوب بود . البته من برخلاف میلم علوم تجربی خوندم اما علاقم به علوم انسانی بود از کتاب فلسفه و منطق و ... خیلی خوشم می اومد . اما نشد که بشه ! . حدود 8 ساله که طراح فتوشاپ هستم و از اداره ارشاد بابت کارام سکه دریافت کردم .
    ویرایش شده توسط مامان طاها در تاریخ ۸/۶/۱۳۹۳   ۰۸:۰۶
  • ۰۹:۲۳   ۱۳۹۳/۶/۸
    avatar
    Arusha
    دو ستاره ⋆⋆|6112 |2848 پست
    من تا دوم دبیرستان نمره هام عالی بود ولی سال سوم با دوستای ناباب گشتمو شیطون شدم و گندشو درآوردم...
    عاشق ریاضی و حرفه وفن و هنر بودم و اصلا از درسای خوندنی خوشم نمیومد چون تو کلم نمیرفت(آخه من موقع خوندن اگه یه واو جا مینداختم دوباره برمیگشتم از اول میخوندم)
    مادرم خیلی رو درس خوندنمون حساس بود و دوست داشت همیشه بیست شیم ...
    یه خاطره ای که از کلاس دوم دبستان دارم اینه که املا شده بودم19/از ترس داشتم میمردم همش فکر میکردم مامانم بفهمه میکشتم سرظهر بود از مدرسه که میرفتم خونه برگه املامو تا زدم از لای در یه خونه انداختم تو ...
    آخه مامان کیفمو مرتب میکردو دفتر کتابامو میدید (بچه بودم و فکر دیگه ای به سرم نزد)به مامانمم گفتم برگه امتحانیمونو هنوز ندادن...
    فرداش رفتم مدرسه و معلم عزیزم خانوم صداقت (هرجا هست سلامت باشه)منو کشید یه گوشه و برگه امتحانیمو داد دستماز بخت بدم انداخنه بودم تو حیاط همکلاسیم
    گفتم الانه که اخراجم کنه و هزار تا فکر بچگونه دیگه اومد تو سرم ازم دلیل خواست و منم بهش توضیح دادم واون مامانمو خواست....بدترین روز زندگیم بود از بس گریه کرده بودم چشام شده بود کاسه خون...
    معلم جریانو به مادرم گفت و عزیزم گریه نکن19هم برادر 20...و مادرم مرااااااااا در آغوش گرفت...یادش بخیر....
    اینم بگما الان شاگرد اول رشتمونم تو ورودی های خودم تو دانشگاه:)))))))))))))))))
    ویرایش شده توسط Arusha در تاریخ ۸/۶/۱۳۹۳   ۰۹:۲۷
  • ۱۱:۲۲   ۱۳۹۳/۶/۹
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48267 |46689 پست
    من عاشق رياضي بودم بر عكس از عربي متنفر بودم

    به طبعش رياضيم خيلي خوب بود اما نمره خوبي تو عربي نميگرفتم

    يادمه كلاس چهارم دبستان معلممون منو فيلسوف رياضي صدا ميزد هميشه زنگ رياضي ميگفت منا فلان صفحه رو نگاه كن ،بخونش

    بعد كه خوندي بيا درس رو توضيح بده و من ميرفتم درس جديد رو براي بچه ها توضيح ميدادم كلي هم ذوق ميكردم  شکلکهای جالب و متنوع آروین

    اتفاقا حدود1ماه پيش معلممون رو ديدم خانم جوادي چهرش عوض نشده بود سلام كردم با مكث گفت منا تويي

    گفتم بله كلي حال و احوال كرد و گفت خوب شغلت چيه چكاره شدي گفتم حسابدارم

    گفت معلوم بود رياضيت خيلي عالي بود 
    ویرایش شده توسط mona mona در تاریخ ۹/۶/۱۳۹۳   ۱۱:۲۴
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان