ياقوت :
يه معلم زيست شناسى داشتيم كه از بس بداخلاق بود و همه را تحقير مى كرد، هرچى درس مى خونديم، موقع جواب دادن به درسش همه را فراموش مى كرديم. باور نمى كنيد روزهايى كه زيست شناسى داشتيم از شدت اضطراب هيچى نمى تونستيم بخوريم. ترسمون از نمرهكم نبود از تحقير شدن جلو بقيه بود. خدا لعنتش كنه.
وای یاقوت جونم، این پست شما منو به یاد معلم زیست دبیرستانمون انداخت...یادش بخیر...
خیلییییی سخت گیر و نکته ای بودن، دقیقاً کلاس زیست ایشون مث حکومت نظامی بود، از شدت ترس اوایل همه اینجوری بودیم:
اما خداییش هیچوقت رفتارشون تحقیرآمیز نبود...اما خیلییی سخت گیر، باورت نمیشه سوالهایی که میپرسید مث سوالای طراح های کنکور بود...
از دَرز کتاب هم سوال طرح میکرد!!
هههه! یادش بخیر! به مرور، ذهن منم سوالی شد! اواخر ترم یه سوالهایی از معلممون سر کلاس میپرسیدم که ایشون در جواب میگفتن: فلانی سوالات مربوط به کدام صفحه کتاب هست؟ بگو تا بیشتر توضیح بدم!!
منم در اون لحظه در پوست خود نمیگنجیدممم!!!
اسم شریفشون یادم نیست...اما چهرشون همیشه تو ذهنم هست...
و واقعاً بهشون مدیونم...امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن...