واقعه 1 )
واقعه در واقع همون خاطرس ...فقط با این تفاوت که زیاد دور نیست :)
خلاصه این واقعه ..برای دیروزه ...
ساعت حدودا 6 عصر تو میدون منیره قرار داشتم ...
برای اونا که ساکن تهران نیستن بگم ...اگه با اتوبوس بی آرتی از راه اهن راه بیوفتین
اتوبوس از جنوب خیابون ولیعصر وارد خیابون میشه و دقیقا تا شمال خیابون ولیعصر که میدون تجریش میره
ایستگاه منیره ...میشه ایستگاه چهرم از پایین ...یعنی از میدون راه آهن میشه 4 ام
خلاصه
من ساعت 6 تو محل حاظر بودم ...اون آقا هم اومد و با هم رفتیم دفترش و طرح ها رو با هم بطور کامل مرور کردیم
ساعت حدودا 8 کار من اونجا تموم شد ...نمیدونم چرا فکرم خیلی درگیر بود ....البته درگیر سبک و سنگین کردن
طرح و آیا اصلا این کارو بگیرم ...نگیرم ...خلاصه همش با خودم کلنجار میرفتم
پیش خودم گفتم ...برم یع دوری بزنم ...اصلا به این کار فکر نکنم ...بموقع جواب تو ذهنم میاد (مثلا ریلکس کنم :)
یهو توجهم به ایستگاه بی آرتی جلب شد
چه چیزی از این بهتر ...میرم تو اتوبوس ...بلخره یکی ..یه ایستگاهی بلند میشه دیگه ...منم میشینم ..هندزفری
رو میزارم تو گوشم ...آهنگ بلائه اندی رو گوش میکنم و از پشت شیشه اتوبوس ...به مردم و مغازه ها نگاه میکنم
و هر چی اتوبوس به سمت تجریش میره ...تیپ مردم و مغازه ها و حتی ساختمون ها عوض میشه
تمام اون موارد رو توی لحظه ای تجسم کردم
دمه آقای قالیباف گرم خدا وکیلی ...تا من رسیدم تو ایستگاه ...اتوبوس اومد ...از همون اولش هم جای نشستن بود
یعنی از برنامه ای که تو ذهنم تجسم کرده بودم ..یع پله جلوتر بود ...یعنی من توقع تشستن تو چند تا ایستگاه بعد رو داشتم
خلاصه :)
راه افتاد اتوبوس ...منم سریع سیستم رو ردیف کردم ووو رفتم تو فکر و تماشای دور و ور
با وجودی که هندزفری تو گوشم بود ..صدای سه تار شنیدم ...یهو تفکراتم ..مثل ابرای تو فیلم ...این ور اونور
رفت و دیدم دوتا از این افراد متکدی موزیسین ...(متکدی موزیسین ...به اصطلاح خودشون گدا نیستن ...ولی اینقد
ناله این ساز های موسیقی رو در میران که بهشون یع پولی بدی برن ...:)..تو قسمت زنونه ..یکیشون ضرب تمپو میزنه
...اون یکی هم نفهمیدم چند تاره ....چون صدای سازش بین سه تار و تار و گیتار بود :)
خلاصه :)
یع ایستگاهی هنر نمایی کردن ...بعد پیاده شدن ...واسه آنتراک ...جوونی وارد اتوبوس شد و سفره میفروخت و مدام
اصرار داشت که کسی رو درواستی نکنه ..علتش و من نفهمیدم برای چی اگه کسی خواست سفره بخره باید رودر بایستی
کنه ؟؟:)
ایستگاه بعد که میشد میدون ولیعصر ...باز از اون موزیسین های متکدی سوار شد ...فقط با این تفاوت که ..هم اکو داشت
و اجرای زنده ای نداشت ...یعنی ریتم موزیک از بلند گو پخش میشد ...و این آقا آهنگ ملا ممد جان رو میخوند
خلاصه یع ایستگاه ..اجرای آهنگ آفغانی رو شنیدیم ...بعد برای آنتراک ..پسرک آدامس و ویفر فروش اومد :)
این ریتم همین جور ادامه داشت ...تا رسیدیم به ونک
از اونجا ..دیگه موزیسن ها ..با لباس های مناسب وارد عرصه میشدن ...مثلا یع آقای شیک رو تصور کنید که ویلون میزنه
و خداوکیلی هم خوب میزد ...دو ایستگاهی هم اجرا داشت ...
راستش من دیگه پارک ملت پیاده شدم ...ولی با این روندی که بود ..فک کنم از پارک وی به بعد ملت پیانو بیارن تو اتوبوس :)
و نکته قابل توجه برای من ...انتخاب موزیک و نوع شعر بود
اگه حد فاصل میدون راه آهن تا میدون ولیعصر رو پایین شهر ..میدون ولیعصر تا ونک رو مرکز شهر و ونک تا تجریش رو
بالای شهر فرض کنیم
توی پایین شهر ....اشعار مذهبی درامد بالای داره احتمالن ...مثل نوحه و در مدح بزرگان دینی
توی مرکز شهر ....اشعار خواننده های غیر مجاز و ترجیحا قدیمی
توی بالا شهر ......موزیک بی کلام :)...
امیدوارم امروز هنرمنداش فرق کنن ...البته تا میدون ولیعصر رو با تاکسی میرم ...من تمایل به آهنگ های از مرکز شهر به بالا رو دارم :)