خانه
96.5K

روانشناسی

  • ۱۲:۳۴   ۱۳۹۲/۳/۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
     دوستان لطفا اطلاعات در مورد
    روانشناسی
    روانشناسی کودک
    روانشناسی ازدواج
    روانشناسی عشق
    رفتار با همسر
    رفتار با کودک
    زناشویی
    و... رو تو این تاپیک بزارید


    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    چگونه می‌توانیم مهارت نه گفتن را در خود افزایش دهیم؟

    1- در ابتدا مشخص کنیم که چه می‌خواهیم بگوییم؟ «بلی» یا «نه» . اگر مطمئن نیستیم که چه تصمیمی می‌خواهیم بگیریم، بگوییم: لازم است مدتی فکر کنم و بگوییم که چه وقت به او پاسخ خواهیم داد...

    2- نسبت به احساسات، نیازها، عقاید و نظرات خودمان، صادق و روراست باشیم و آن‌ها را بشناسیم.
    3- درخواست‌های منطقی خود را مشخص، و محکم بیان کنیم.
    4- اهداف و مقاصد خود را به روشی مستقیم و صادقانه بیان کنیم.
    5- نقطه نظرات خود را بدون شرمندگی و معذرت‌خواهی بیان کنیم.
    6- تا جایی که امکان دارد بطور خلاصه دلیل خود را برای مخالفت بگوییم اما از دادن توضیحات زیاد خودداری کنیم.
    7- اگر کاملاً متوجه خواسته و پیام طرف مقابلمان نشدیم، برای روشن شدن موضوع سؤال کنیم و توضیح بخواهیم.
    8- مسئول بودن راجع به رفتار خودمان، به ما این فرصت را می‌دهد که احساس خوبی راجع به خود داشته باشیم.
    9- اجازه ندهیم که دوستان، همکلاسی‌ها و اطرافیان ما، رفتارها، عقاید و ارزش‌های خود را به ما تحمیل کنند، در عوض به آنها این فرصت را بدهیم تا بدانند ما چه فکر و چه احساسی داریم؟ و چه می‌خواهیم؟
    10- از کلمه‌ی «نه» استفاده کنیم و ممکن است لازم باشد در صورت انتخاب آن یک توضیحی نیز برآن بدهیم.
    11- وقتی کاری را نمی‌خواهیم انجام بدهیم، بگوییم «نه» تا اینکه بگوییم: «... خوب می‌دانی، آخه من اینطور فکر نمی‌کنم...» چراکه این پاسخ نشانه‌ی تردید ماست تا قاطعیت.
    12- بهتر است به جای عبارت «من نمی‌توانم ...» یا «من نباید ...» از عبارت «من تصمیم دارم که این کار را نکنم» یا «من نمی‌خواهم ...» در بیان مخالفت خود استفاده کنیم.
    13- شاید لازم باشد در مقابل خواسته دیگران چندین بار امتناع و مخالفت خود را تکرار کنیم. نیازی نیست هربار توضیحات جدید بدهیم، فقط «نه» را تکرار کنیم و دلایل اولیه خود را بگوییم.
    14- اگر طرف مقابل ما پس از هربار «نه گفتن» ما باز اصرار بر خواسته خود دارد، سکوت کنیم یا موضوع بحث را عوض کنیم یا حتی می‌توانیم مکالمه را قطع کرده و محل را ترک کنیم.
    15- از سوالات «چرایی» (Why question ) اجتناب کنیم، اینگونه سؤالات باعث حالت تدافعی در طرف مقابل ما می‌شود.
    16- به قوانین دیگران اهمیت و احترام قائل می‌شویم و آن‌ها را بشناسیم.
    17- می‌توانیم احساس شخصی را که خواسته‌ی او را رد کرده‌ایم، بیان کنیم تا به او بفهمانیم که متوجه شرایط او هستیم؛ مانند: «من می‌دانم که این تو را ناراحت می‌کند، اما من ...».
    18- از امتنان خود احساس گناه نکنیم، این وظیفه ما نیست که مشکلات دیگران را حل کنیم.
    19- اگر با تقاضای اولیه فرد، موافق نیستیم اما مایل هستیم به او کمک کنیم، می‌توانیم بطور مثال بگوییم:من نمیتوانم تمام عصر را بمانم و به تو کمک کنم، اما می‌توانم دو ساعت بمانم.
    20- ما این حق را داریم که عقیده‌ی خود را عوض کنیم و به تقاضایی که در ابتدا پاسخ مثبت داده‌ایم، حالا پاسخ منفی بدهیم.
    21- برای نشان دادن احساس عصبانیت و ناراحتی خود از ضمیر «من» و «ما» استفاده کنیم به جای آنکه با استفاده از کلمه‌ی «تو» و «شما» او را سرزنش کرده و انگشت اتمام به سویش بگیریم. مثلاً مناسب‌تر است بگوئیم: من خیلی ناراحت می‌شوم وقتی به نظر من توجه نمی‌کنید تا اینکه بگوئید: شما خیلی بی‌خیال و بی‌توجه هستید و به نظرات دیگران هیچ ارزشی قائل نمی‌شوید.
    22- در هنگام ارتباط با دیگران از وضعیت بدنی و تُن صدای مناسب استفاده کنیم؛ مثلاً تُن ضعیف صدا، شانه‌های فرد افتاده، دست‌های درهم قفل شده و نگاه غیر مستقیم و نامطمئن، حالت ترس، تردید و انفعال را در ما نشان می‌دهد و طرف مقابل را برای درخواست‌های غیر منطقی‌اش بی‌پرواتر می‌کند، و برعکس، داد و فریاد، سینه‌های سپر شده، نگاه گستاخانه و ... نشانه‌ی پرخاشگری ما و زیرپا گذاشتن قوانین و حقوق دیگران است؛ یعنی مطمئن باشیم ژست غیر کلامی ما تقویت کننده و منعکس کننده‌ی پیام کلامی ماست.
    23- در هنگام بیان و انتقال پیام خود از ارتباط چشمی مناسب استفاده کنیم و به صورت طرف مقابل نگاه کنیم.
    24- در یک فاصله‌ی مناسب و راحت از طرف مقابل بایستیم یا بنشینیم.
    25- از ژست و حالات بدن خود می‌توانیم برای تأکید آنچه گفته‌ایم استفاده کنیم.
    26- در صورت لزوم پیام خود را تکرار کنیم و اگر فکر می‌کنیم هدف و پیام ما به خوبی و روشنی دریافت نشده است، آن را توضیح دهیم.
    27- زمانی که در موقعیتی قرار می‌گیریم که لازم است پاسخ «نه» بگوئیم و مخالفت خود را با عقیده نظر و خواست دیگران مطرح کنیم، همیشه این سؤالات را از خود بپرسیم:
    - آیا توانستم پیام خود را هرچه واضح‌تر و روشن‌تر بیان کنم؟
    - چقدر در مورد چیزی که می‌خواستم بگویم بطور خاص و مشخص عمل کردم؟
    - آیا ممکن است دوباره پیام خود را تکرار کنم؟ آیا با انجام آن احساس راحتی می‌کنم؟
    - علاوه بر کلام خود، چگونه از زبان بدنی خود برای انتقال پیامم استفاده کردم؟
    28- در مورد تقاضای خودمان:
    اگر طرف مقابل بار اول پاسخ منفی به تقاضای ما داد، آن را تکرار کنیم و خیلی زود از خواسته‌ی خود با اولین پاسخ منفی نگذریم.
    29- از دیگران بخواهیم وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنیم به نقطه نظرات ما گوش بدهند.

    ویرایش شده توسط faezeh در تاریخ ۱۱/۸/۱۳۹۲   ۱۶:۴۳
  • leftPublish
  • ۱۲:۵۴   ۱۳۹۲/۶/۲۳
    avatar
    mona joon
    کاربر جديد|8 |91 پست
    روناک جوووونم مرسی ی ی ی ی ی ی ی.میخونمشون و ب اونایی ک میتونم عمل میکنم
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۲/۷/۶
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    افکار منفی ممکن است واگیردار باشد

    یک بررسی جدید نشان می‌دهد شیوه واکنش مثبت یا منفی اطرافیان ما به حوادث استرس‌زا در هنگامی که ما در میانه یک مرحله انتقالی عمده زندگی هستیم، ممکن است به ما هم سرایت کند.


    مهمتر اینکه این بررسی نشان داد که به نظر می‌رسد که افزایش خطر افسردگی که با تفکر منفی همراهی دارد، در طول همین دوران بروز کند.


    پژوهشگران در این بررسی “آسیب‌پذیری شناختی”- گرایش به این فکر که وقایع منفی بازتاب نقصان‌های خود شخص است یا این نقصان‌ها به وقایع منفی بیشتری منجر خواهد شد- در ۱۰۳ زوج از دانشجویان سال اول کالج را که هم‌اتاقی بودند، ارزیابی کردند.


    بررسی‌های پیشین نشان داده‌اند که افرادی که دارای آسیب‌پذیری شناختی بالایی هستند، در معرض خطر بیشتر افسردگی هستند.


    این پژوهشگران می‌گویند: “یافته‌های ما نشان داد که میزان آسیب‌پذیری شناختی افراد مورد بررسی به طور قابل‌ملاحظه‌ای تحت تاثیر میزان آسیب‌پذیری شناختی هم‌اتاقی‌های‌شان است و برعکس.”


    همه هم‌اتاقی‌ها در این بررسی به طور اتفاقی انتخاب شده بودند؛ دانشجویان هم‌اتاق‌های‌‌شان را انتخاب نمی‌کنند. تنها سه ماه زندگی با یکدیگر برای سرایت این ویژگی کفایت می‌کرد.


    این پژوهشگران همچنین دریافتند که در افرادی که در حین سه ماه اول وارد شدن به کالج افزایش آسیب‌پذیری شناختی را تجربه می‌کنند، در مقایسه به آنهایی که چنین افزایشی را تجربه نمی‌کنند، میزان علائم افسردگی تقریبا دو برابر می‌شود.


    این تاثیر به خصوص هنگامی قوی بود که افراد مورد بررسی تحت شرایط استرس شدید قرار داشتند.


    به گفته این پژوهشگران پیش از این بررسی تصور می‌شد که آسیب‌پذیری شناختی هنگامی که شخص از مراحل اولیه نوجوانی گذشته باشد، تغییر چندانی نمی‌کند. اما این یافته‌های جدید بیانگر آن است که در حین مراحل انتقالی عمده زندگی- هنگامی که شخص به طور مداوم در معرض یک شرایط اجتماعی جدید قرار می‌گیرد- آسیب‌پذیری شناختی ممکن است تغییر کند.


    این پژوهشگران می‌گویند عوامل ژنتیکی، زیست‌شناختی و محیطی همگی نقشی در میزان آسیب‌پذیری شناختی یک فرد ایفا می‌کنند.


    به گفته آنها با توجه به منحصر به فرد بودن محیط اجتماعی که دانشجویان سال اول کالج در آن به سر می‌برند، پژوهش‌های بیشتری لازم است که تعیین کند آیا آسیب‌پذیری شناختی در همه افراد در طول زمان تغییر می‌کند یا نه.


    این پژوهشگران می‌نویسند: “یافته‌های ما با شمار فزاینده‌ای از بررسی‌ها هماهنگی دارد که نشان داده‌اند بسیاری از خصوصیات روانشناختی و زیست‌شناختی که پیش از این تصور می شد در دوران بزرگسالی تثبیت شده‌اند، همچنان قابل تغییر دادن و انعطاف هستند
  • ۱۱:۵۸   ۱۳۹۲/۷/۸
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
     .

  • ۱۳:۳۰   ۱۳۹۲/۷/۸
    avatar
    لواشک پاستیل زاده
    یک ستاره ⋆|1707 |1793 پست
    مر3000000000000000000
  • ۱۵:۰۰   ۱۳۹۲/۷/۸
    avatar
    مروارید
    یک ستاره ⋆|399 |1307 پست
    ممنون خیلی این مطالب جالب هستند
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۸   ۱۳۹۲/۷/۹
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    چه نادانند آن مردمی که گمان میبرند عشق با معاشرت طولانی و

    همراهی مستمر پدید می آید،

    عشق حقیقی آن است که زاده سازگاری روحی باشد...و اگر این تفاهم در

    یک لحظه کامل نشود در یک سال و یک نسل نیز به کمال

    نمیرسد
  • ۱۲:۰۶   ۱۳۹۲/۷/۱۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    از مرگ نترسید !
    از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی در درون شما بمیرد به نام انسانیت !!
  • ۱۳:۳۳   ۱۳۹۲/۷/۱۰
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    حال اکثر جوان‌ها این روزها بد است

    «حالم بد است»،«حوصله‌ام سر رفته»،«همیشه ناراحتم» و… اینها جملاتی است که بسیاری از جوان‌های امروز مثل نقل و نبات به‌کار می‌برند اما مشکل چیست؟ چرا حال اکثر جوان‌ها این روزها بد است؟ اصلا چه حالی را می‌شود حال بد دانست و چه حالی برای انسان خوب است؟
    همیشه دنبال حال خوب بودن اشتباه است
    همه انسان‌ها در لحظه‌های مختلف زندگی دچار احساسات خوشایند و ناخوشایندی می‌شوند. ریشه این احساسات و عواطف نوع افکار و گفت‌وگوهای درونی ماست. فکر و گفت‌وگوی درونی ما هم به اینکه به چه موضوعاتی توجه کنیم و چگونه توجه کنیم بستگی دارد.

    هیجانات واقعیت دارند یعنی فیزیولوژی و شیمی بدن را تغییر می‌دهند اما دائمی و پایدار نیستند، بسته به اینکه نوع توجه و افکارمان عوض می‌شود حالات و هیجانات‌مان هم تغییر می‌کند، اشتباهی که اکثر مردم دارند این است که هیجانات‌شان را به واقعیت‌های زندگی ربط می‌دهند، مثلا می‌گویند یک موقعیت حال من را بد کرد یا یک جمله حال من را خوش کرد یا آن کار من را دیوانه کرد اما در واقع این اتفاقات نیستند که ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، بلکه آن چیزی که ما درباره اتفاقات به خودمان می‌گوییم حال ما را خوش یا ناخوش می‌کند. عموم انسان‌ها از کودکی یاد گرفته‌اند که دنبال هیجانات خوشایند باشند و مدام دنبال کسب خوشی هستند و همیشه سعی می‌کنند از حال بد فرارکنند. در کل باید گفت فرارکردن از حال بد طبیعی نیست اما یک هنجار جمعی است. ما آموزش دیده‌ایم که این کار را انجام بدهیم ولی این رفتاری سالم نیست.

    چرا حال بد لازم است؟
    همه انسان‌ها باید هیجانات منفی را تجربه کنند و این بد نیست، اصلا بد نیست، هیجانات یکسری علائم هستند، مثل علائم راهنمایی و رانندگی، پارک ممنوع و ایستادن مطلقا ممنوع که ممکن است این علامت برای ما ناخوشایند باشد و مثلا مسیرمان را دورتر کند ولی به شما اطلاعات هم می‌دهد که اگر اینجا پارک کنید پیامد دارد، هیجانات هم راهنماهای درونی ما هستند. آنها به ما می‌گویند وقتی حال‌مان بد است باید به واقعیت طور دیگری نگاه کنیم و جنبه‌های دیگری از آن را ببینیم تا حال‌مان بهتر شود، نه اینکه کاملا از بین برود، قرار نیست حال بد ما به صفر برسد اما باید متناسب با رویداد ایجاد شده باشد، اگر شما انگشترتان را گم کنید واکنش مناسبش این است که ناراحت شوید، اگر خوشحال شوید عجیب است و هیجان مناسبی نیست. هیجانات جنس‌شان از انرژی است؛ انرژی که در ما رفتار مناسب آن موقعیت را ایجاد می‌کند. مثلا اگر دوست من در امتحانی موفق شود هیجان مناسب من در این موقعیت این است که خوشحال شوم اما اگر دچار حسادت شوم این هیجان نامناسب است و به من آسیب می‌رساند.

    چرا جوان‌های ما حل مسئله را بلد نیستند؟
    شاید بزرگسالان ما هم در حل مسائل زندگی مهارت‌های لازم را نداشته باشند اما موضوع خیلی شایع این است که اکثر جوان‌های امروز شکایت دارند که حال‌شان بد است اما چرا؟ شاید چون در دوران کودکی غالبا والدین هستند که مسئول ایجاد حال خوب در فرزند خود هستند و عموم والدین به فرزندان‌شان شیوه لذت‌بردن ازساده‌ترین چیزهای زندگی را یاد نداده‌اند، این کودکان اغلب منفعل بوده‌اند و طلبکار. مادر به آنها می‌گفته چی شده عزیزم؟ چرا ناراحتی؟ غصه نخور دیگه، اینو برات می‌خرم، این مال تو و…، اینگونه کودک طلبکار و طلبکارتر می‌شود. شاید کودک در این وضیعت از امکاناتی که والدین در اختیارش گذاشته ‌است لذت ببرد ولی شاد نیست چون شادی نتیجه چیزی است که از فرد ساطع می‌شود نه لزوما چیزی که به او داده می‌شود. متاسفانه وقتی همین فرزند که خوب هدایت نشده به نوجوانی می‌رسد والدینش نمی‌توانند اکثر نیازهایش را جوابگو باشند، در نتیجه هر زمان مسئله‌ای برای این نوجوان پیش بیاید به جای حل آن مسئله به دنبال این است که حالش را خوب کند. مثلا با چیزی خود را مشغول کند که برای یکی ، دو ساعت یا یکی ، دو روز خوش باشد اما وقتی هوشیار می‌شود می‌بیند مشکل هنوز سرجایش است. این نوجوان شیوه حل مسئله را بلد نیست. برای همین پناه می‌برد به امکاناتی که هیجانات کوتاه خوشایند ایجاد می‌کنند اما پیامد بلندمدتش هیجانات ناخوشایند طولانی است.

    به ما فرار از مسائل را یاد می‌دهند
    ای کاش وقتی کوچک‌تر بودیم در زمانی که اتفاق بدی برای‌مان می‌افتاد مادر و پدرمان به ما آموزش می‌دادند که چطور در این حال بد بمانیم و با این حال بد کنار بیاییم یعنی وقتی مسئله‌ای پیش آمد آن را تحلیل کنیم. اکثر والدین چون فرزندان خود را دوست دارند و تحمل ناراحتی آنها را ندارند خیلی سریع آنها را با یک اسباب‌بازی قشنگ سرگرم می‌کنند. مثلا اگر حیوان خانگی‌مان را از دست می‌دادیم فوری یک حیوان دیگر جایگزین می‌کردند. والدین اینجا به ظن خود مسئله را حل می‌کنند ولی در واقع مسئله حل نمی‌شود، مسئله از دست‌دادن کسی یا چیزی است که دوستش داریم. والدین جایگزینی برای آن چیزی که از دست می‌رود پیدا می‌کنند و به فرزند خود یاد نمی‌دهند که واقعیت زندگی این است که بعضی اوقات چیزهایی را که خیلی دوست داریم از دست می‌دهیم و باید یاد بگیریم که ظرفیت روانی‌مان را برای این روزها درآینده بالا ببریم. اینگونه است که اعتیاد پیدا می‌شود که فقط دنبال حال خوش باشیم.

    حال خوب ارثی است؟
    باید گفت فاکتور ژن در خلق‌و‌خو مهم است، حتی در اتاق نوزادان در بیمارستان‌ها هم بچه‌های سخت و نرم را می‌بینیم، نوزادان سخت به هر محرکی پاسخ می‌دهند و بی‌قراری می‌کنند ولی نوزادان نرم این‌طور نیستند اما فقط ژن تاثیرگذار نیست و اگر خانواده‌ها بدانند با فرزند سخت‌شان چگونه رفتار کنند می‌توانند آن بچه سخت را به یک بچه سازگار و خوشحال تبدیل کنند. اولین الگوی رفتاری همه ما خانواده است. ما از اعضای خانواده یاد می‌گیریم از چه چیزهایی ناراحت شویم و از چه چیزی تاثیر بگیریم و چه عکس‌العملی نشان بدهیم. الگوی بعدی که خیلی تاثیرگذار است گروه هم‌سن است؛ الگویی که بیشتر از همه قبولش داریم و رفتارها و هیجانات‌شان سرمشق ماست.

    بچه‌هایی که از هیچ عروسکی لذت نمی‌برند
    من قصه‌ای دارم که در کلاس‌هایم می‌گویم: مادری ۲ دختر ۱۰ ساله و ۳ ساله دارد، برای دختر بزرگ‌تر یک عروسک گران‌قیمت و برای دختر کوچک‌تر یک عروسک ارزان‌تر می‌خرد. دختر بزرگ‌تر عروسکش را می‌گیرد اما خوشحال نمی‌شود اما دختر کوچک‌تر شاد می‌شود و شروع می‌کند به بازی با عروسکش. دختر بزرگ‌تر می‌گوید چرا خواهرم اینقدر خوشحاله ولی عروسک من خوشحالم نمی‌کنه؟ به مادرش می‌گوید من آن یکی عروسک رو می‌خوام، مادرش می‌گوید عروسک تو گران‌تر و قشنگ‌تره اما دختر اصرار می‌کند چراکه فکر می‌کند چیزی در آن یکی عروسک است که در مال خودش نیست. مادرعروسک‌ها را عوض می‌کند، دختر کوچک‌تر هیجان‌زده می‌شود و با عروسک بهتر بازی می‌کند ولی دختر بزرگ‌تر دوباره مشکل پیدا می‌کند چراکه عروسک جدیدش هم چیز خاصی ندارد. می‌گوید من هر دو عروسک را می‌خواهم، مادر بچه کوچک‌تر را با یک شکلات سرگرم می‌کند و هر دو عروسک را به دختر بزرگ‌تر می‌دهد اما او بازهم با آنها ارتباط برقرار نمی‌کند… . اینجا مشکل کجاست؟خب، والدین برای فرزندان همه‌چیز می‌گیرند اما یادشان نمی‌دهند چطور با آنها ارتباط برقرار کنند اکثر ما رابطه معناداری با وسایل و ابزار نداریم.



    یک موبایل چند میلیون تومانی می‌خریم اما ۲ روز بعد کلافه می‌شویم و چیز دیگری می‌خواهیم چون رابطه برقرار کردن با این وسایل را یاد نگرفته‌ایم. در این داستان دختر بزرگ‌تر فکر می‌کند در عروسک خواهرکوچک‌تر چیزخاصی وجود دارد ولی آن چیز در درون خواهرش است، آن بچه است که به واقعیت روح و معنا می‌دهد. جوان‌های ما وقتی به ۲۵سالگی می‌رسند، نه مسئولیت دارند، نه هدف و نه برنامه. درس‌خواندن مهم‌ترین کاری است که باید انجام بدهند آن هم به‌ دلیل والدین‌شان، این هدف خودشان نیست، از دست خودشان هم عصبانی هستند که چرا در خدمت دیگران هستند. مشخص است که از والدین‌شان ناراضی هستند و آنها را مقصر می‌دانند، شاید هم حق دارند
  • ۰۹:۴۳   ۱۳۹۲/۷/۱۳
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    مجله روانشناسي و مشاوره · 17,427 like this
    about an hour ago ·
    می دانم که شما اینها را رعایت می کنید
    ۱٫ هیچکس عقل کل نیست

    در این جهان و بین مخلوقات خداوند، از شما بهتر نیز وجود دارد. بعضی از ما تصور می کنیم خدا فقط ما را با نهایت درایت و تفکر آفریده است. نشانه دانایی؛ اقرار به نادانی و ناتوانی در برابر دانش حقیقی کائنات است. در بارگاه حضرت عشق، آنها که ندانستند، به نادانی خویش اعتراف کردند اما شیطان که فرشته مغرور خداوند بود به تصور دانایی خویش، جاهلانه عمل کرد.

    ۲٫ با یک بار دیدن یک نفر، قضاوت نکنیم

    یکی از کارهای زشتی که معمولاً ما انجام می دهیم، قضاوت غیر عادلانه درباره افرادی است که شاید فقط یک بار آنها را دیده باشیم! این نهایت ظلم در حق شخصی است که نمی شناسیمش. آن قدر مطمئن قضاوت می کنیم و به شایعات دامن می زنیم! هیچ اشکالی ندارد که در اظهارنظرهایمان درباره سایرین، عجله نکنیم و برای حرمت و آبروی افراد احترام قائل شویم.

    ۳٫ کارشناس چند رشته نباشیم

    یک اتفاق زشت در کشور ما خود متخصص انگاری خودمان در زمینه های مختلف است. راستی چرا در بیست موضوع متعدد، یک نفر ثابت احساس می کند که خبره است؟ شاید این نیز شهامت بخواهد که وقتی فردی در موضوعی از ما سوالی پرسید، به او بگوییم که «نمی دانم، بلد نیستم، نیاز به تحقیق و مطالعه دارم».

    ۴٫ مصرف زیاد، نشان شخصیت هست؟

    خارج شدن از جاده اعتدال و میانه روی در هر زمینه ای زشت است. خود را اسیر مارک ها و برندها کردن، بسیار زشت است. بعضی از همسران و مادران ما، آن قدر درگیر وسواس تمیزی و مرتب بودن می شوند که فراموش می کنند، روح زندگی خانوادگی شان، در حال مرگ است! درست و به اندازه مصرف کردن را جایگزین بیماری خرید مدل های جدید کنید.

    ۵٫ همیشه فقط حق با ماست؟

    همه حق دارند در مسیر احقاق حق خود، تلاش کنند. اما زشتی رفتار برخی از ما این است که همواره حق خود می دانیم که در هر مجادله ای، تصور کنیم حق با ماست. برای لحظه ای به موضوع فکر کنید که چند بار جمله «من اشتباه کردم حق با شماست» را شنیده اید؟ زشت است که فردی همیشه حق را برای خویش بداند!

    ۶٫ تفریحی، معتاد هیچ چیز نشویم

    خیلی از زشتی های جهان شوخی شوخی جدی می شود. تمام سیگاری ها و معتادان هیچ وقت فکر نمی کردند قرار است در مرداب رفتاری گرفتار شوند که خارج شدن از آن انگیزه مردانه و سلیقه زنانه می خواهد. پس حواس مان به رفقای نارفیق و تفریحاتی که مثل از چاله در چاه افتادن است باشد. این نیز رفتار زشتی است که علیرغم دانستن مان، اما به دلایل مختلف به هر پدیده سرگرم کننده معتاد شویم حتی اگر آن چیز ساعت ها تلویزیون نگاه کردن باشد، که بی تردید به ضرر ماست.

    ۷٫ فقط منافع خودمان را جدی نگیریم

    همه آنها که زباله اتومبیل خود را در خیابان یا در قلب طبیعت رها می کنند باور دارند که منافع شخصی شان مهمتر از منافع جمعی و ملی است. اگر منافع جمعی ما کمی مهمتر از تامین نیازها و خواسته های خودمان بود بسیاری از کارهای زشتی که تاکنون بعضی از ما انجام داده ایم دیگر اجرایی نمی شد، خلاف های رانندگی سرعت ها و سبقت ها را به خاطر بیاورید. بسیاری از حوادث جاده ای به بهانه و دلیل اجابت منافع آنی و فردی افراد است.

    ۸٫ به بهانه انجام احکام، اخلاق را فراموش نکنیم

    با آن همه خدای کوچک و بزرگی که بیش از ظهور آخرین پیامبر الهی در مکه وجود داشت و سختگیری بزرگان قریش جهت انجام احکام و رفتارهای خاص مورد نظرشان، چه دلیل موجب ایجاد ضرورت بعثت پیامبر اعظم (ص) و نیز پذیرش دین جدید در بین مردم شد؟ حلقه مفقوده بشر در آن زمان و شاید اکنون، مفهوم «اخلاق» است. اخلاق، دلیل بعثت و ارسال رسالت جدید بوده و هست. حال آیا می شود به بهانه اجرای احکام، اخلاق را کنار گذاشت؟

    ۹٫ تغییر از دیگران شروع نخواهد شد

    با همه اشکالاتی که اطراف ما وجود دارد اما گروهی فکر می کنند برای اصلاح امور باید اتفاقی از بالا رخ دهد. انگار ما خود نمی توانیم مبنای تغییر باشیم. برای برطرف کردن زشتی نباید به سایرین و تلاش از ما بهتران متکی بود. این نیز یک رفتار زشت است که ما گناه همه ضعف ها را به گردن دیگران بیندازیم و نیز جهت تحول، توقع داشته باشیم که دولت مثلاً افسردگی یا ناآرامی روحی و نداشتن برنامه برای شادی و تفریح پایان هفته ما را تغییر دهد.

    ۱۰٫ فردای طبیعت را فدای هوس امروزمان نکنیم

    گاهی برخی از ما فراموش می کنیم که طبیعت، امانت و هدیه الهی برای همه نسل هاست. اما بعضی افراد باور دارند که حرمت یک دیگ براساس جوشیدن یا نجوشیدن برای ما تعیین می شود. کنار دریا، میان جنگل و حتی در کوچه منتهی به خانه مان، بی توجهی به طبیعت و آلودگی زیست محیطی، نوعی خودکشی و دیگر کشی است.

    ۱۱٫ دروغ مصلحتی، با هر منطقی مصلحت نیست

    در ادبیات دینی ما بی نمازی، بی حجابی، بی محاسنی و خیلی بدی های دیگر؛ دشمنی با خدا و بدترین گناه، ذکر نشده بلکه دروغ و دروغگویی عنوان شده است. پس به هیچ بهانه ای نمی توان دروغ گفت: دروغ برای هر کسی و به خصوص برای کسی که خود از زشتی دروغ می گوید زشت تر است اما کسی که خود مدعی زشتی دروغ و همچنین گوینده دروغ است در واقع دروغ و دروغگویی را برای دیگران زشت می داند و نه برای خود. چنین فردی با دروغ دیگر سعی می کند دروغ ثابت شده خویش را کتمان کند.

    ۱۲٫ اخمو و عصبانی بودن، نشانه وقار نیست!

    یک رفتار زشت که به جهت تکرار زیاد، متاسفانه به عادت و فرهنگ فردی ما تبدیل شده؛ خود درگیری مزمن است. همیشه اخمو بودن و با عصبانیت برخورد کردن، ما را از دیگران جدا می کند. اگر مدیر یا بزرگتر یک خانواده هستید، بد نیست که شخصیت خود را از عینک دیگران ببینید. جدی بودن با عصبانی بودن متفاوت است. معمولاً آدم هایی که ایست قلبی یا سکته قلبی می کنند همان هایی هستند که با لبخند قهر کرده اند.

    ۱۳٫ کمتر حرف درست بزنیم و بیشتر درست عمل کنیم

    در روزگاری که همه حرف خوب می زنند، خوب عمل کردن باید بیش از پیش مورد توجه مان باشد. یکی دیگر از رفتارهای زشت دیگری که می توان آن را کنار گذاشت، کمتر حرف زدن و بیشتر عمل کردن است. توفیق حرف های معلمان و مربیان تربیتی را باید در تربیت فرزندان و خانواده ایشان جستجو کرد. نکته دیگر، اظهارنظر نکردن درباره همه موضوعاتی که «می دانیم» یا «نمی دانیم» است! اولین گام خردمندی؛ تفکر و سکوت است
  • ۱۰:۱۷   ۱۳۹۲/۷/۱۴
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    هر چیز خوب پر هزینه است، رشد شخصیت یکی از پرهزینه‌ترین چیزهاست.

    کارل گوستاو یونگ
  • leftPublish
  • ۱۱:۴۴   ۱۳۹۲/۷/۱۴
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    انسان ها به طور کلی، چیزی جز کودکان بزرگ نیستند .
    ناپلئون بناپارت
  • ۱۱:۴۵   ۱۳۹۲/۷/۱۴
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ، ﺍﻳﻦ ﻫﻨﺮ ﺍﻭﺳﺖ ، ﻧﻪ ﻫﻨﺮ ﻣﺎ !

    ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ
  • ۱۱:۴۸   ۱۳۹۲/۷/۱۴
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    جهان سوم جايي است كه مردمش به فکر "آمدن" یه روز خوب هستند نه "آوردنش"...!

    "میشل فوکو"
  • ۱۳:۱۹   ۱۳۹۲/۷/۱۴
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    عدم رضایت در پی آرزوهای دراز
    آن چه به زندگی ما پویایی و تحرک می بخشد، نگاه به آینده است که از آن به «امید» یاد می کنیم. پیامبر خدا(ص) در این باره می فرماید: همانا آرزو، رحمتی از جانب خدا برای امت من است (۱) . اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ کشاورزی درخت نمی کاشت.

    امید داشتن
    شیر ندادن به فرزند یعنی انقطاع نسل، و کشت نکردن درخت یعنی از میان رفتن غذای زندگی. تصوّر کنید زندگی در این وضعیت چه صورتی می یابد. گویند روزی حضرت عیسی(ع) به پیرمردی که مشغول کشاورزی بود، می نگریست. حضرت عیسی(ع) به خداوند عرض کرد: «خداوندا! امید را از دل او برگیر». در این هنگام، پیرمرد، بیل خود را به کناری نهاد و روی زمین دراز کشید. مدتی گذشت. حضرت عیسی به خداوند عرض کرد: «خداوندا! امید را به دل او بازگردان». ناگهان کشاورز پیر برخاست و شروع به کار نمود. حضرت عیسی نزدیک رفت و ماجرا را از وی پرسید. پیرمرد گفت: «مشغول کار کردن بودم که با خود فکر کردم و گفتم: تا به کی می خواهی کار کنی ای پیرمرد؟! از این رو، بیل را کنار گذاشتم و خوابیدم. کمی گذشت، با خود گفتم: به خدا سوگند، تا زنده هستی باید زندگی کنی! از این رو، برخاستم و بیل را دوباره به دست گرفتم».

    نقش امید و ناامیدی در این جریان، به خوبی مشهود است. اما هر چیزی حدی دارد و اگر آن حد، حفظ نشود، دو جنبه ی افراط و تفریط پیدا می کند. امید نیز همین گونه است. جنبه ی تفریط آن، «ناامیدی» است و جنبه ی افراطی چیزی است که در فرهنگ دین از آن به عنوان «آرزوهای دور و دراز» یاد می شود. آرزوی دور و دراز، یعنی آرزویی که از اندازه ی عمر انسان تجاوز می کند و دنیا نیز ظرفیت برآوردن آن را ندارد. این افراط در آرزوها، خود یکی از عوامل نارضایتی از زندگی است. به همین جهت، امام علی(ع) می فرماید: هر کس که آرزوهایش زیاد بشود، رضایتش کم می شود.

    به راستی چرا چنین اتفاقی می افتد؟
    کسی که صاحب آرزوهای طولانی است، همواره لذت را در چیزی می داند که ندارد و به همین جهت، از آن چه دارد بهره مند نمی شود. چنین افرادی همواره از آن چه دارند، نالان و ناراضی اند و چیزهایی را آرزو می کنند که ندارند. مهم نیست که چه دارند، مهم آن است که همواره آن چه را ندارند، مایه ی خوش بختی می دانند و وقتی به آن چه زمانی آرزویش را داشتند، دست یافتند، باز هم احساس بهره مندی و خوش بختی نمی کنند و به آن چه در دور دست ها وجود دارد، می اندیشند. این، معنای آروزی دور و دراز است.

    برای احساس بهره مندی، داشتن فلان نعمت، کافی نیست؛ باید انسان از وجود نعمت، باخبر شود و از داشتن آن، احساس بهره مندی کند، تا لذت آن را بچشد. چه بسا نعمت هایی که وجود دارند، ولی کسی از وجود آن ها خبر ندارد و یا از داشتن آن ها لذت نمی برد.

    ناخشنودی بسیاری از کسانی که از زندگی خود راضی نیستند، محرومیت نیست، بلکه ناچیز شمردن و اهمیت ندادن به چیزهایی است که دارند. اگر روحیه ی فرد، این گونه باشد که آن چه را دارد ناچیز می شمارد و لذت خود را در آن چیزی می داند که ندارد، در این صورت، راه تحقق رضایت از زندگی، تأمین خواسته ها و افزایش سطح زندگی نیست؛ زیرا او به هر سطحی از زندگی که برسد، باز همین الگوی فکری را دارد که: «آن چه دارم ناچیز است و خوش بختی در چیزهای بالاتری است که ندارم».

    از سوی دیگر، چنین افرادی به جهت آرزوهای بی حد و مرزی که دارند، هیچ گاه به خواسته های خود دست نمی یابند و همواره به خاطر آن ها حسرت می خورند. لذا آرزوهای دور و دراز، سبب می شود که انسان، داشته های خود را کوچک ببیند و از آن ها لذت نبرد و نسبت به نداشته ها نیز حسرت بخورد. به همین جهت امام علی(ع) می فرماید: از آرزوها [ی طولانی] بپرهیزید؛ زیرا نشاط نعمت هایی را که دارید، از میان می برد و آن ها را نزد شما کوچک می سازد و حسرتِ آن چه را که آرزو دارید، در پی می آورد. (۲)

    بدون شک، زندگی «داشته ها» و «نداشته ها»ی فراوانی دارد. اگر انسان به داشته های خود توجه کند و از آن ها لذت ببرد، راحت تر می تواند نداشته ها را تحمل کند. اما اگر کسی داشته های خود را نبیند، زندگی را یک سره محرومیت می داند و در آن هیچ نقطه ی امیدی نمی یابد و همه ی زندگی، یک پارچه برای او سختی و تلخی است و واقعاً چنین زندگی ای را نمی توان تحمل کرد. لذا بردباری نیز از میان می رود و فرد، توان تحمّل سختی ها را نخواهد داشت .
  • ۰۸:۴۰   ۱۳۹۲/۷/۱۵
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    رازهایی برای خواب بهتر

    1-از نور ضعیف استفاده کنید
    2-تشک خوبی انتخاب کنید
    3-وسایل الکترونیکی را از اتاق خواب بیرون کنید
    4-از کافئین اجتناب کنید
    5-پنکه را روشن کنید
    6-یک فنجان چای بابونه بنوشید
    7-ملحفه مخصوص خودتان را داشته باشید
    8- روابط خوب داشته باشید
    9-بالش پَر را امتحان کنید
    10- ماساژ پاها
    11- نفس عمیق
  • ۱۰:۱۸   ۱۳۹۲/۷/۱۷
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    اگه به روابط قبلی زندگیمون نگاه کنیم، معمولا" متوجه یک الگوی خاص در انتخاب اشخاص میشیم که مرتب تکرار شده.

    میشه بجای عوض کردن آدمها، به ریشه یابی، بررسی و تغییر اون الگوی ذهنی پرداخت!
  • ۱۰:۲۷   ۱۳۹۲/۷/۱۷
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    دست کم 95 درصد از اعمال شما از سر عادت است. می توانید عادت هایی که کامیابی تان را تضمین می کنند، در خود پرورش دهید و تا زمانی که رفتار مورد نظر به طور خودکار و ناخودآگاه به وجود نیاید، تمرین و تکرار آگاهانه داشته باشید.

    "برایان تریسی"
  • ۱۶:۴۸   ۱۳۹۲/۷/۲۱
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    در يک دزدیِ بانک در، گانک ژو چين ، دزد فرياد کشيد:

    همه شما که در بانک هستید ، حرکتی احمقانه نکنيد، زیرا پول مال دولت است ولی زندگی به شما تعلق دارد !!



    همه در بانک به آرامی روی زمين دراز کشيدند.

    اين «شيوه تغيير تفکر» نام دارد، تغيير شيوه معمولی فکر کردن.

    هنگاميکه دزدان بانک به خانه رسيدند، جوانی که (مدرک ليسانس مدیریت بازرگانی داشت) به دزد پيرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت « برادر بزرگتر، بيا تا بشماريم چقدر بدست آورده ايم»

    دزد پيرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، شمردن اينهمه پول زمان بسيار زيادی خواهد برد. امشب تلويزيون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزديده ايم»



    اين را میگويند: «تجربه» اينروز ها، تجربه مهمتر از علم و یا

    ورق کاغذ هایی است که به رخ کشيده میشود.!



    پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند،مدير بانک به رييس خودش گفت، فوری به پليس خبر بدهيد. اما رييس اش پاسخ داد:

    «تامل کن! بگذار ما خودمان هم 10 ميليون از بانک برای خودمان برداريم و به آن 70 ميليون ميليون که از بانک ناپديد کرده بوديم بيافزاييم»

    اينرا میگويند «با موج شنا کردن» پرده پوشی و آمارسازی به وضعيت غيرقابل باوری به نفع خودت.!



    رييس کل می گويد: «بسيار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود»

    اينرا میگويند «کشتن کسالت» شادی و هیجانِ شخصی از انجام وظيفه مهمتر می شود.

    روز بعد، تلويزيون اعلام ميکند 100 ميليون یوآن از بانک دزديده شده است.

    دزد ها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند 20 ميليون بيشتر بدست آورند.

    دزدان بسيار عصبانی و شاکی بودند: «ما زندگی و جان خودرا گذاشتيم و تنها 20 ميليون گيرمان آمد. اما روسای بانک 80 ميليون را در يک بشکن بدست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده و صاحب منصب باشد تا اينکه دزد بشود.»



    اينرا میگويند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»

    رييس بانک با خوشحالی میخنديد زيرا او نه تنها ضرر خودش در سهام را بلکه سود سالیان کارش را یکجا در اين دزدی بانک پوشش داده بود.

    اينرا میگويند؛ «موقعيت شناسی» جسارت را به خطر ترجيح دادن.

    حال شما بفرمایید در اينجا کداميک دزد راستين هستند؟

  • ۱۶:۰۴   ۱۳۹۲/۷/۲۲
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره،والدین(پدرومادر) و زادگاه
    چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد
  • ۱۶:۰۶   ۱۳۹۲/۷/۲۲
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست

    به درخت نگاه کن...

    قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند

    ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...

    گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد...
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان