مامان مانیا :
سلام بابایه امیرعلیو بهار بانو....
روز عشقو بهتون تبریک میگم...امیدوارم هر روز عاشقانه تراز روز قبل کنار خانواده عزیزتون شادو سلامت باشین...
خب بریم سراغ سئوالات:
_ امروز برای خانومتون چه برنامه ای دارین؟
_آخرین هدیه ای که برای خانومتون خریدین چی بوده؟
_ با همسرتون چطور آشنا شدین؟
_تا حالا شده بگید خدایا چه کاری بود کردم زن گرفتم مجردی داشتم کیف میکردم
_ بنظر شما بدترین ویژگی ی مرد چی میتونه باشه
_در مورد ی زن چطور؟
_ بهترین مسافرتی که رفتین با کی و چه زمانی بوده؟
_ مرد مذهبی هستین؟
_تعریفتون از غیرت چیه؟
_نظرتون رو درمورد حجاب مورد نظرتون بگین؟
_ چی شد که اسم کوهیارو انتخاب نکردین؟
_ اسم بهار پیشنهاد کی بود؟
_ تصورتون از وجود بهار الان چیه؟
سلام خانم مامان مانیا.ممنونم بابت تبریکتون و زنده باشین ولی من به این روز اعتقادی ندارم.چند روز پیش سالگرد ازدواجمون بود و...
آخرین همین سالگرد ازدواج بود یه نیم سکه
آشناییمون رو دیگه همه میدونن با یه پیامک اشتباهی از طرف من که قراربود بره یزد رفت دوکوچه پایینتر
هرگز.من اصلا اهل سیستمهای مجردی نبودم
خساست و بددهن بودن.
ببخشید بد لباس پوشیدن بیرونش و چشم و هم چشمی
با همسرم و خواهرش وباجناقم رفتیم کاشان
نه درحد معمول به امور مذهبیم میرسم.
هرچی جز اینکه مساوی با تعصب بیجا نباشه.
حجاب خودم چادر رو ترجیح میدم ولی همسرم به دلیل گرمای هوا و گرفتاری با دوتا بچه مانتو میپوشه که اونم درحد معمول هست و مانتوهای اجق وجق و اهلشون نیست.البته خوب ما مردها هم باید درست بشیم که فکر کنم وقت گل نی درست بشیم.
مادرم تعریف کرد که دوبار خواب دیده بچه رفته به خوابش و گفته من اسم کوهیار رو دوست ندارم چون با تولد حضرت علی تقریبا مقارن شد و چند ساعت بعدش به دنیا اومد.البته ازهمون اولم میخواستیم بزاریم امیرعلی.بار اول خوابش رو بمن گفت اما من به همسرم نگفتم.بار دوم هم همینطور آخرش خودش یه روز گفته بود و...
اسم امیرعلی و بهار انتخاب هردومون بود اون اوایل آشنایی(ببینین تا کجاش رو خوانده بودیم.البته اسم بهار رو همسرم عاشقش هست)
بهار یه دختر کوچولویه سبزه با نمک که وقتی بزرگشه میشه کپی مادرش والبته بابایی
