خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
سرگرمی
بازی
7 از 26
185K
مجله سرگرمی زیباکده
۲۲:۲۰ ۱۳۹۳/۴/۲۴
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
بچه ها تو این تاپیک هرچیزی که سرگرم کننده است رو می تونید بذارید
داستان . عکسهای باحال و...... کلی چیزای دیگه
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۰۱ ۱۳۹۳/۴/۳۰
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
9 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۰۲ ۱۳۹۳/۴/۳۰
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
9 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۰۳ ۱۳۹۳/۴/۳۰
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
7 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۰۵ ۱۳۹۳/۴/۳۰
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
زامبی خیاشورا.......
لینک مستقیم
گزارش تخلف
8 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۰۷ ۱۳۹۳/۴/۳۰
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
خلاقیت...
لینک مستقیم
گزارش تخلف
10 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۱۱ ۱۳۹۳/۴/۳۰
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
پریا پریا :
اوخی اینا چه بانمکن...
لینک مستقیم
گزارش تخلف
3 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۲۴ ۱۳۹۳/۴/۳۰
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
7 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۲۶ ۱۳۹۳/۴/۳۰
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۲۷ ۱۳۹۳/۴/۳۰
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
12 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۲۱:۳۱ ۱۳۹۳/۴/۳۰
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
9 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۱:۴۲ ۱۳۹۳/۴/۳۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !
بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .
زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
ولی خدا رو شکر روز چهارم با چشم چپ یکم دیدم!!!!
لینک مستقیم
گزارش تخلف
3 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۱:۴۲ ۱۳۹۳/۴/۳۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟
- سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
... ... ... ...
- نمیشه!
- چرا؟
- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!
...
سکوت
...
عمو حسن نداریم!
- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.
- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!
- چشم بابا!
...
چند دقیقه بعد
...
- بابا جون گفتم.
- خوب چی شد؟
- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور
که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره
دیگه؟
- خوب عمو حسن چی؟
- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک
صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده!
- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟
- نه!
- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم...
لینک مستقیم
گزارش تخلف
4 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۱:۴۳ ۱۳۹۳/۴/۳۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد ..
پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .
دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت ؟
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده ؟
دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه چرا ؟؟؟؟؟!!
چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .
پرستار: شوخی کردم بابا !! رفته دستشویی الان میاد
لینک مستقیم
گزارش تخلف
7 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۱:۴۴ ۱۳۹۳/۴/۳۱
Mona-M
کاربر فعال
|
941
|
479 پست
پپرجون واقعاازت ممنونم کلی سرحال شد
م
لینک مستقیم
گزارش تخلف
4 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۱۴:۰۲ ۱۳۹۳/۴/۳۱
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
2 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۱۴:۰۴ ۱۳۹۳/۴/۳۱
پریا پریا
دو ستاره ⋆⋆
|
6000
|
2895 پست
لینک مستقیم
گزارش تخلف
4 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۱۴:۳۹ ۱۳۹۳/۴/۳۱
آهو
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆
|
51244
|
36302 پست
پریا پریا :
عه بهزاد مراقب باش یه تیکه پازلت پشت سرته
لینک مستقیم
گزارش تخلف
3 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۰:۵۶ ۱۳۹۳/۵/۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
ک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم.
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم.
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!!
پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا ۹۰ ساله شد!
لینک مستقیم
گزارش تخلف
3 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۰۰:۵۸ ۱۳۹۳/۵/۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
خیلی خوشحال بودم.
من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.
والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.
فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!
اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت
اگه همین الان 50 هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو...
من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.
اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلی بیا پیشم.
وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم..
یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!
پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!
ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانواده ی ما خوش اومدی..
.
.
نتیجه اخلاقی: همیشه سعی کنید کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید شاید براتون شانس بیاره.
لینک مستقیم
گزارش تخلف
2 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
۱۱:۴۲ ۱۳۹۳/۵/۱
h
دو ستاره ⋆⋆
|
6236
|
2085 پست
کف آرزو های ما سقف آرزو های دیگری ست .
دنیا به طرز ناجوانمردانه ای آپارتمان است .
لینک مستقیم
گزارش تخلف
یک کاربر از این پست مفید تشکر کرده است (نمایش سپاس ها)
7 از 26
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
بازی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات