خانه
933K

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48267 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۱۱:۳۳   ۱۳۹۸/۳/۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بچه ها من منظورم یه خاطره خیلی قدیمی بود. یعنی اولین بار.
    اما فکر می کنم که با این چالش نتونستید ارتباط برقرار کنید. پس تغییرش میدم.
    چالش جدید اینه: یک داستان کوتاه رو در سه خط بنویسید. موضوع داستان: باران
    اگه باز این رو هم دوست نداشتید چالش رو دلداده انتخاب کنه
  • ۲۲:۴۳   ۱۳۹۸/۳/۱
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    بچه ها من منظورم یه خاطره خیلی قدیمی بود. یعنی اولین بار.
    اما فکر می کنم که با این چالش نتونستید ارتباط برقرار کنید. پس تغییرش میدم.
    چالش جدید اینه: یک داستان کوتاه رو در سه خط بنویسید. موضوع داستان: باران
    اگه باز این رو هم دوست نداشتید چالش رو دلداده انتخاب کنه
    زیباکده

    سلام فرک جون ...چراااااااا؟؟؟؟؟

    خوب بودِ که !!

    اینم خوبه ، ولی قبلی هم خوب بود .حالا هر چی که شما بگید ، من برای قبلی هم خاطره دارم

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۱/۳/۱۳۹۸   ۲۲:۵۳
  • ۱۲:۲۰   ۱۳۹۸/۳/۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    diba39 : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    بچه ها من منظورم یه خاطره خیلی قدیمی بود. یعنی اولین بار.
    اما فکر می کنم که با این چالش نتونستید ارتباط برقرار کنید. پس تغییرش میدم.
    چالش جدید اینه: یک داستان کوتاه رو در سه خط بنویسید. موضوع داستان: باران
    اگه باز این رو هم دوست نداشتید چالش رو دلداده انتخاب کنه
    زیباکده

    سلام فرک جون ...چراااااااا؟؟؟؟؟

    خوب بودِ که !!

    اینم خوبه ، ولی قبلی هم خوب بود .حالا هر چی که شما بگید ، من برای قبلی هم خاطره دارم

    زیباکده

    خب جفتش رو بگو دیبا جونم

  • ۱۵:۴۸   ۱۳۹۸/۳/۲
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست

    سلام ..

    قبل از هر چی از آقا بهزاد بابت چالش قشنگش تشکر کنم .مرسی از موصوعی که انتخاب کرده بودی،جالب بود .26

  • ۱۶:۱۳   ۱۳۹۸/۳/۲
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست

    یه روز تابستونی بود امتحانای کلاس اول دبستان و داده بودم و تعطیل شده بودم خواهرم هنو یه سالش نشده بود فکر کنم ۱۱ ماهش بود
    من شنیده بودم که دختر تو محلمون ۱۴ ۱۵ ساله خواهر ۵ ۶ سالشو برده بود حموم عمومی . منم نمیدونم چرا تو اون سن تصمیم گرفتم خواهرم و ببرم حموم

    هر چقدر به مامانم اصرار میکردم مامانم قبول نمیکرد دیگه راضی شد حموم تو خونه ببرمش اونم مامانم باشه که حواسش به خواهرم باشه
    منو دختر خالم که دو سال از من کوجیکتره تصمیم گرفتیم ونقشه کشیدیم که یواشکی بریم حموم بیرون .
    یه روز همین که مامان و خالم رفتن بیرون ما دوتا ،لباس بر میداشتیم میکردیم تو زنبیل ، خلاصه خواهرم بعل من زنبیل دست دختر خالم رفتیم حموم .
    همین که اومدیم سر خواهرمو بشوربم زد زیر گریه و سرو صدا کردن .دبگه یه خانومه که ما رو میشناخت خواهرم و شست ما رو هم شست و برد خونه
    از اونور مامانمینا میان میبینن ما نیستیم میان بیرون ما رو با اون خانومه میبینن وقتی که ماجرا رو متوجه میشن من از دست مامانم حسابی کتک میخورم

    واقعن فکر کرده بودم بزرگ شدمو خودم هر کاری دلم بخواد میتونم انجام بدم 🤔

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۲/۳/۱۳۹۸   ۱۶:۲۷
  • leftPublish
  • ۱۷:۱۵   ۱۳۹۸/۳/۲
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    چالش جدید اینه: یک داستان کوتاه رو در سه خط بنویسید. موضوع داستان: باران
    زیباکده

     صدای وحشتناک رعد و برق می اید ،بکنار پنجره میروم ولی هیچ خبری از باران نیست .حدود نیم ساعتی است که فقط آسمان روشن میشود و صداهای

    وحشتناکی میاید .

    با برخورد قطرات باران به کانال کولر و پنجره ، همانطور که با قاشقم مشغول بازی کردن با مانده ی غذایم هستم و منتظر نشسته ام که اذان صبح گفته بشه ، به فکر فرو میروم . که کاشکی میشد الان زیر بارون قدم میزدم و موهایم خیس میشد ؛آخه میدونید وقتی که موهام با بارون خیس میشه خیلی خوشگل و حالت دار میشه ، که با صدای اذان صبح از مسجد محله از این فکر بیرون می ایم و پنجره آشپزحانه رو باز میکنم و طبق عادت همیشگیم به صدای اذان گوش میدم قطرات باران به صورتم برخورد میکنن و خواب کلا از سرم میپرد.

    بعد از خواندن نماز همانطور که روی تختم نشسته ام و به صدای باران گوش میدم تصمیم میگیرم که برم پشت بام .

    درو باز میکنم هوا خنک است فقط جلوی درگاه وایمیسم به خاطر بارون هنوز گرگ و میش نشده و تاریکه .

    چشمامو میبندم دستهامو کنارم نگه میدارم و سرمو به طرف آسمون میبرم قطرات بارون نا منظم بصورتم میخورن گاهی هم اشکهایم میریزد که فقط خدا این اشکاها را زیر باران میبیند  ودر همان حال به صدای گنجشکها با آنکه میدانند هوا بخاطر بارون هنوز تاریک است ولی وقت بیدار شدن و پرواز هست گوش میدهم .....

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۲/۳/۱۳۹۸   ۱۷:۴۰
  • ۱۷:۱۶   ۱۳۹۸/۳/۲
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست

    فرک جون شما گفتید ۳ خط ولی یه عالمه خط شد

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۲/۳/۱۳۹۸   ۱۷:۴۳
  • ۱۲:۰۰   ۱۳۹۸/۳/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    diba39 : 

    فرک جون شما گفتید ۳ خط ولی یه عالمه خط شد

    زیباکده

    خیلی هم عالی4

  • ۱۲:۳۲   ۱۳۹۸/۳/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    درختهای بلند و پر برگ استوایی به چند باریکه نور اجازه عبور داده بودند به تنه درختی تکیه داده بود و با ساز دهنی اش موسیقی ملایمی مینواخت یقه پالتویش را بالا کشیده بود . صدای پرندگان و میمون ها از فراز درختان شنیده میشد . ابری سیاه رنگ جلوی خورشید را گرفت سازش را پایین آورد .طوفان درگرفت درمیان غرش ابرها صدای شلیک گلوله ای که روی شقیقه اش قرار داده بود گم شد
  • ۱۳:۳۹   ۱۳۹۸/۳/۴
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    دیبا جون آفرین خیلی قشنگ بود.
    نوشان آفرین جالب بود.
  • leftPublish
  • ۰۴:۵۸   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    درختهای بلند و پر برگ استوایی به چند باریکه نور اجازه عبور داده بودند به تنه درختی تکیه داده بود و با ساز دهنی اش موسیقی ملایمی مینواخت یقه پالتویش را بالا کشیده بود . صدای پرندگان و میمون ها از فراز درختان شنیده میشد . ابری سیاه رنگ جلوی خورشید را گرفت سازش را پایین آورد .طوفان درگرفت درمیان غرش ابرها صدای شلیک گلوله ای که روی شقیقه اش قرار داده بود گم شد
    زیباکده

    1818

  • ۰۴:۵۹   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    دیبا جون آفرین خیلی قشنگ بود.
    زیباکده

    ممنونم 11

  • ۱۰:۴۶   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    همسایه ها

    زن در ایستگاه اتوبوس نشسته بود. قطرات باران از روی صورت زیبا و جوانش سر می خورد و روی مقنعه اش می چکید.
    همسر سابقم داره دوباره پدر میشه. هر هفته برای یک ساعت بیشتر بودن در کنار پسرم باید دعا می کردم تا ترافیک بشه، بارون بیاد، برق بره...اما حالا می تونستم بدون هیچ التماسی یک ماه کامل در کنار خودم داشته باشمش. اما همسایه ها از حضور یک زن جوون و تنها خوششون نیومده بود. صاحبخونه عذرم رو خواسته. خودم هم باید تا پیدا کردن یه جای دیگه، خونه یکی از همکارام بمونم. دلم برای پسرم تنگ شده....زن تمام این حروف را با گوشی موبایلش تایپ کرد اما کسی را نمی شناخت تا این پیام را برایش بفرستد.
  • ۱۲:۰۸   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
  • ۱۲:۴۵   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    همسایه ها

    زن در ایستگاه اتوبوس نشسته بود. قطرات باران از روی صورت زیبا و جوانش سر می خورد و روی مقنعه اش می چکید.
    همسر سابقم داره دوباره پدر میشه. هر هفته برای یک ساعت بیشتر بودن در کنار پسرم باید دعا می کردم تا ترافیک بشه، بارون بیاد، برق بره...اما حالا می تونستم بدون هیچ التماسی یک ماه کامل در کنار خودم داشته باشمش. اما همسایه ها از حضور یک زن جوون و تنها خوششون نیومده بود. صاحبخونه عذرم رو خواسته. خودم هم باید تا پیدا کردن یه جای دیگه، خونه یکی از همکارام بمونم. دلم برای پسرم تنگ شده....زن تمام این حروف را با گوشی موبایلش تایپ کرد اما کسی را نمی شناخت تا این پیام را برایش بفرستد.
    زیباکده

    فرک عالی بود 18

  • ۱۳:۰۳   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    diba39 : 

    سلام ..

    قبل از هر چی از آقا بهزاد بابت چالش قشنگش تشکر کنم .مرسی از موصوعی که انتخاب کرده بودی،جالب بود .26

    زیباکده

    خیلی ممنون، خواهش میکنم 26

  • ۱۳:۱۳   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    پاهایش خسته شده بود اما خیال ایستادن نداشت. بی هدف از خیابان های بلند رد میشد و گاهی خودش را در کوچه پس کوچه ها گم میکرد. کم کم خورشید غروب کرد. دلش باران میخواست. بی صدا در دلش میگفت : آخ اگه بارون بزنه.
    شب به نیمه رسید. خیال ایستادن نداشت. لرزش تلفن همراهش را حس کرد. دستش را به زور بدون اینکه متوقف شود داخل جیبش کرد و اینبار تلفنش را جواب داد : الو؛ باران ...
  • ۱۳:۴۸   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست


    آقا بهزاد ،قشنگ بود

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۵/۳/۱۳۹۸   ۱۳:۴۹
  • ۱۴:۴۶   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    پاهایش خسته شده بود اما خیال ایستادن نداشت. بی هدف از خیابان های بلند رد میشد و گاهی خودش را در کوچه پس کوچه ها گم میکرد. کم کم خورشید غروب کرد. دلش باران میخواست. بی صدا در دلش میگفت : آخ اگه بارون بزنه.
    شب به نیمه رسید. خیال ایستادن نداشت. لرزش تلفن همراهش را حس کرد. دستش را به زور بدون اینکه متوقف شود داخل جیبش کرد و اینبار تلفنش را جواب داد : الو؛ باران ...
    زیباکده

    فکر کنم یا باران رفته بود یا یه بلایی سرش اومده بود. چون انگار می خواست یه جمله ای راجع به باران بگه. نه؟ 727272

    چشم من تو نخه ابرِ که بارون بزنه....

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۵/۳/۱۳۹۸   ۱۴:۴۸
  • ۱۴:۴۸   ۱۳۹۸/۳/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    diba39 : 


    آقا بهزاد ،قشنگ بود

    زیباکده

    مرسی. متن های همه شما هم خیلی باحال بود 17

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان