خانه
549K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۷:۱۳   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهل و سوم

    فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت: نقاط قوت این قسمتت فرک جون همه برمیگرده به داستان بازبی که خیلی عالی بهش پرداخته شده و احساس خیلی خوب و پر رمز و رازی به خواننده منعکس می کنه، البته وجود ماسک هایی که بتونه جلوی گازهای شیمیایی رو بگیره در اون موقعیت زمانی خیلی باورپذیر نیست ولی به کلیت داستان ضربه ای وارد نکرده.

    نقاط ضعف:

    قسمت اول داستان واقعا خالی از هر نوع محتوا و پر از تناقض بود، چطور در قسمت های قبلی جاسوس های ریورزلند به شورای فرماندهی حتی گزارش می دادند که توی جیب فلان سرباز چی هست ولی اخبار سقوط قلعه ی پالویرا یعنی مهمترین رویداد جنگ تا امروز از طریق سفیر در سیلورپاین به شورا مخابره شد! حتی اخبار بندر بوگوتا در نزدیکی مرزهای ریورزلند!

    برای چندمین بار نتیجه ی جلسه شورا اعلام آماده باش به ارتش بود که چون ارتش در تصمیمات قبلی شورا در آماده باش بود این موضوع به نظر من بی معنی بود.

    در همین زمان که شما در این سطح از بیخبری در مورد سقوط قلعه پالویرا قرار داشتید چطور از نزدیک شدن ارتش بازگشته از شرق اکسیموس ها به پالویرا مطلع شدید در حالی که هنوز حتی اکسموس ها هم بهش اشاره ای نکردن!

    در حالی که نشانه ها همه از قدرت دزرتلند حکایت می کرد که یا قدرت عجیبی بدست آورده در تسخیر قلعه های بسیار قدرتمند و یا در رده های فرماندهی بالای اکسیموس نفوذ کرده و خیانت در ارتش اکسیموس شروع شده، چطور شورا به این نتیجه رسید که ورق بزودی به نفع اکسموس ها برمی گرده در حالی که هنوز سیلورپاین هم از اتحاد با دزرتلند خارج نشده؟

    ببخشید که اینجا هم زیاد انتقاد کردم :دی

  • ۱۷:۱۴   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    سی و هشتم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:  نثر خیلی خوب شده بود، اتفاقات بین خطوط ارتش و همینطور در داخل چادر فرماندهی خوب بود

    نقاط ضعف:

    من متوجه نشدم که رومل چرا نامه فرستاد و برخورد با مادونا تغییر کرد!

    در بعضی از قسمت ها اشاره کردی شهر هایی که تسلیم می شدند و آذوقه ای که بجا مانده ،که من قبلا توضیح دادم که عملیات تخلیه ی ما یعنی اینکه شهر ها تخلیه کامل می شن و تسلیم نمی شن و آذوقه اصلی توسط ارتش و اندوخته ی خانه ها هم توسط مردم تخلیه می شه و سیاست این بود که عملا چیزی برای مهاجمین نمونه.

    زیباکده

    در مورد اول لجبازی و تغییر حالت های دزرتلند با ملکه برای اینه که اونا دلشون خوش نباشه که کلا حل شد و در آینده دزرتلند یه آدم پرنفوذ دارن و بدونن هیچ تضمینی روی این آدم و رابطه برای دراز مدت نیست.

    در مورد دوم، درسته اما نمیشه تا قطره آخر همه چیو بردن. من ننوشتم که مثلا تاراج کردیم، اما مثلا تو نوشتی مارسیدیم به نیروهایی که از فرار مردم دفاع میکردن، منم نوشتم این وسط یهو یه خونه هایی پیدا میشد که توش آدم بود یا یه چیزایی جا مونده بود و سربازا اصلا رحم نمیکردن. نه که کشتار بزرگی رخ داده باشه.

  • ۱۷:۱۶   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    مهرنوش : 

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    سی و هشتم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:  نثر خیلی خوب شده بود، اتفاقات بین خطوط ارتش و همینطور در داخل چادر فرماندهی خوب بود

    نقاط ضعف:

    من متوجه نشدم که رومل چرا نامه فرستاد و برخورد با مادونا تغییر کرد!

    در بعضی از قسمت ها اشاره کردی شهر هایی که تسلیم می شدند و آذوقه ای که بجا مانده ،که من قبلا توضیح دادم که عملیات تخلیه ی ما یعنی اینکه شهر ها تخلیه کامل می شن و تسلیم نمی شن و آذوقه اصلی توسط ارتش و اندوخته ی خانه ها هم توسط مردم تخلیه می شه و سیاست این بود که عملا چیزی برای مهاجمین نمونه.

    زیباکده

    در مورد اول لجبازی و تغییر حالت های دزرتلند با ملکه برای اینه که اونا دلشون خوش نباشه که کلا حل شد و در آینده دزرتلند یه آدم پرنفوذ دارن و بدونن هیچ تضمینی روی این آدم و رابطه برای دراز مدت نیست.

    در مورد دوم، درسته اما نمیشه تا قطره آخر همه چیو بردن. من ننوشتم که مثلا تاراج کردیم، اما مثلا تو نوشتی مارسیدیم به نیروهایی که از فرار مردم دفاع میکردن، منم نوشتم این وسط یهو یه خونه هایی پیدا میشد که توش آدم بود یا یه چیزایی جا مونده بود و سربازا اصلا رحم نمیکردن. نه که کشتار بزرگی رخ داده باشه.

    زیباکده

    درسته 74

  • ۱۷:۲۱   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهلم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:  همه ی داستان خیلی خوب بود، بخشی که مربوط به حمله ی ایزایی اولیه بود و آندریاس قصدش رو برای بقیه رو نکرد خیلی عالی بود، اگر بعضی از اشتباهات نبود امتیاز عالی می دادم.

    نقاط ضعف:

    پلین و 10.000 نیروی کمکی چطوری وارد قلعه شدن؟ من در قسمت های قبل گفتم که پلین 15.000 نیروی کمکی و نیروی مستقر در قلعه کارتاگو رو فرستاد به سمت بندر مونتارین که از راه دریا بیان به سمت شمال و خودش با 3000 نفر سواره نظام سبک اومد پالویرا و کلی در مورد کمک به غیر نظامی ها نوشته بودم!

    پلین چطور می خواست بعد از پیروزی اولیه با نیروی سواره نظام سبک 3000 نفره حمله کنه به ارتش دزرتلند؟؟؟

    زیباکده

    نه من نگفتم که میخواد حمله کنه. گفتم رفتن پلین و حدود 10 هزار نفر سرباز وارد قلعه پالویرا شدن. خوب 2000 هزار نفر با پلین بودن و کلا 20 هزار نفر هم به دستور شاه برای دفاع از قلعه(نه حمله) وارد پالویرا شدن. درسته بعدش پلین رفت بیرون به تخلیه کمک کرد. اما مثلا نیروهای اطلاعاتی ما ورود 10، 12 هزار نفر و شاهزاده رو رسد کرده بودن و به اطلاع آندریاس رسونده بودن. درسته که شمال کوه بود اما ما محاصره کرده بودیم و اشراف نسبی داشتیم به اتفاقات.

  • ۱۷:۲۷   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    28 فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- نثر روان

    3- هم گروه بی سرزمین و هم صحبت های کیموتو هر دو عالی بودن.

    نقاط ضعف:

    1-اخبار جنگ به آمون یه جور بدی پرش داره اما اینقدر همه چی خوب بود که من عالی دادم.

    زیباکده

    میتونی بگی مثلا چه جوری میشه از یک قضیه به یه قضیه دیگه رفت.

    زیباکده

    نباید یکی از قسمت ها خیلی کوتاه باشه در حد دو سه خط سریع بریم بعدی. بعد جمله با آمون طبیب حاذقی بود شروع شد که چون من خط قبل داشتم در مورد جنگ میخوندم یهو میگم چه ربطی داره.

    مثل فیلم نمیتونی کات بدی صفحه رو چند ثانیه سیاه کنی و بعد توی یه لوکیشن دیگه وارد بشی. باید این حس رو با نوشتن بسازی.

  • leftPublish
  • ۱۷:۳۰   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    باز مهرنوش از من جلو زد تو نقد کردن
    من دیگه امروز تا همینجا میتونم
  • ۱۷:۳۲   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهل و چهارم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     بهزاد خان این قسمت رو با یکمی تخفیف خیلی خوب دادم، واقعا قسمت های خوبی داشت ولی قسمت های کسل کننده هم زیاد داشت.

    قسمت مربوط به برملا کردن راز پیروزی خیلی خوب بود، قسمت مربوط به محاوره بین اندریاس و برنارد هم خیلی خوب بود و شخصت بی پروا و اهل ریسک اولی و شخصیت حسابگر و محافظه کار دومی رو خیلی خوب معرفی می کرد و امیدوارم ازاین معرفی خوب در سیزن بعدی حسابی استفاده کنید.

    معرفی پودین و پیشنهادش برای مذاکره در مورد عاقبت جنگ خیلی خوب و هیجان انگیز بود و نشون می داد که یک انسان معمولی چطور پیشرفت کرده و خودش رو در حد فرماندهان اصلی جنگ قرار داده

    نقاط ضعف:

    قسمت مربوط به مادونا دیگه واقعا بی مزه شده و تکرار محدودیت های اون در کاخ جذابیتش رو از دست داده، اینکه شاه دزرتلند در این موقعیت حساس جنگی مثل بازنشسته ها با همسرش در کاخ صبحانه می خوره اصلا با معرفی قبلیت از شخصیت رومل گودریان سازگار نیست وبه همین دلیل باورپذیری داستان رو کم کرده

    قسمت مربوط به کولینزها هم با اینکه خیلی جزییات خوب داشت از یک نتیجه گیری خوب محروم موند.

  • ۱۸:۲۴   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهل و ششم

    نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    قسمت کودتای آکوییلا خیلی عالی بود، حال و هوای شروع جلسه و صحبت بی پروای آکوییلا و تعجب بقیه همه عالی بودن، دخالت اسپارک با اون گردنبندی که کلیدهای کوچیک داشت هم نوآورانه وعالی بود. آفرین

    نقاط ضعف:

    شروع داستان که قرار بود اینقدر مهیج و تعیین کننده باشه یکمی شل و لوس شروع شد، نیازی نبود که شارلی بخاطر بارش برف اینقدر ناراحت باشه

    قسمت مربوط به کلارا هم خیلی خوب داره جلو می ره فقط مشکلش اینه که برنامه ای پشتش نیست ولی چون اینا به نسبت قسمت اصلی داستان کاملا بی اهمیت بودن امتیازی کم نکردم.

  • ۱۸:۳۸   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهل و هفتم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    داستان واقعا عالی بود، خیلی دلم می خواست که به این قسمت عالی بدم ولی چون قسمت قبلی رو دست بالا دادم اینو دست پایین دادم ولی مطمئنا از خیلی خوب یکمی بهتر بود.

    داستان ترغیب کردن سانتامارتا به تسلیم خیلی خوب بود یکمی در نثرش مشکل داشت ولی جدی نبود.

    داستان کاهش سرعت برای پرجمعیت کردن قلعه از انبوه گرسنگان خوب بود.

    داستان پودین و اون زن تیرانداز و ماجرای شکار پرنده های نامه بر هم عالی بود، کلا این قسمت پر از ایده های ناب بود.

    نقاط ضعف:

    اینکه برنارد و پودین بعد از اطلاع از جادوی پلیسوس که به نظر مهلک میاد هنوز هم به پیروزی خوشبین نیستند تا حدی که دنبال راه های آلترناتیو می گردن خیلی منطقی نیست.

    اینکه یجایی گفته شد اگر سربازان اکسیموس بیرون از قلعه به ارتش مهاجم حمله کنند تنها راه مقابله استفاده از جادوگر هست که اصلا درست و منطقی نیست و اگر اینطور بود که خوب اونا که هنوز از جادوگر اطلاع نداشتند، پس حمله می کردند!

    ارتش اکسیموس هنوز پراکنده بود و قسمت دوم ارتش شرقی هنوز نرسیده بود، بیست هزار نفر رو توی پالویرا از دست داده بودن و نیروی پلین هنوز نرسیده بود و ارتش شمالی هنوز درگیر مرزهای سیلورپاین بود! چطور فرماندهی دزرتلند چنین برداشتی از تعداد ارتش اکسیموس کرده بود؟

  • ۱۸:۴۹   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    چهل و نهم

    نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    داستان واقعا از محتوا، سناریو و ریتم خیلی خوبی برخوردار شده، شاید من انتظار داشتم که یکمی بیشتر توضیح و حواشی داشت ولی همینطوری هم اصلا نمی شه ازش ایرادی گرفت.

    نقاط ضعف:

    هیچی.

  • leftPublish
  • ۱۸:۵۶   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

     

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    پنجاهم

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    آقا بهزاد همه ی مواردی که به اونها در این قسمت اشاره کردی خیلی خوب بودند ولی...

    نقاط ضعف:

    دوباره به سیستم اشاره کردن به موضوعات بدون پرداختن با حوصله و عمیق برگشتید در حالی که اگر همین چند تا ایده رو با جزییات و صرف وقت می نوشتید امتیاز عالی هم براش کم بود.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۵/۲/۱۳۹۷   ۱۸:۵۹
  • ۱۸:۵۷   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک جون تو از قسمت چهل و سوم تا قسمت شصتم غایب بودی یعنی تقریبا یک چهارم کل داستان! چرا؟؟؟
  • ۱۸:۵۷   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فعلا تا همینجا
  • ۲۰:۳۲   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    وقتی خودم این قسمت رو خوندم، خنده م گرفت که چرا  اینا رو نوشتم. میدونستم باید به جنگ شما بپردازم اما انگار خیلی زیاده روی کردم. در مورد مادونا هم حالا که میگی فکر می کنم اینهمه بگیر و ببند لازم نبوده.

    اما اسم فصل کتاب همبنه. راز گلِ سوزان. منظورت از اشتباهات پیش اومده رو متوجه نشدم. 

    اینجا میخواستم نشون بدم مادونا اهل مطالعه کتابهای قدیمیه، کلا کتابخون هست. اطلاعات خوبی داره.

    زیباکده

    منظور گِلِ سوزان بود یا گُلِ سوزان؟ بعدم این رمان ربطی به تاریخ اکسیمس داره یا نه؟ میخواستم بدونم کتاب مهمی بوده یا اهل مطالعه بودن رو نشون میده.

    زیباکده

    همون اولی، وقتی اینو نوشتم فکر میکردم در فصل بعد ازش استفاده می کنم اما بعدا مهرنوش گفت پیدا کردن کتیبه ها فعلا فقط از طریق دارک اسلو یا دزدین آدرس کتیبه ها از اکسیموس ممکنه، حالا در این مورد باید توی کافه به توافق برسیم که چطور قرار هست پیدا و استفاده بشنن

    در مورد نقدهای شما برای این جواب نوشتم که توضیح بدم چه انگیزه ای داشتم یا بعضی چیزها رو روشنتر کنم. اینکه امتیاز تغییر کنه یا نه مد نظرم نبود. به هر حال من توی کورس رقابت نیستم این فصل 2

  • ۲۲:۱۲   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    سمت

    نویسنده

    امتیاز

    21

    مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب /متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- توصیف اتفاقات قشنگ و تاثیرگذار بود

    نقاط ضعف:

         

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۵/۲/۱۳۹۷   ۲۲:۳۶
  • ۲۲:۱۳   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    فک کنم نقد قسمت بیستم آپلود نشده اینترنت اداره بازیش گرفته نه به دیروز که 3 بار لود نه به امروز که نفرستاده اصن فردا مجدد میفرستمش
  • ۲۲:۲۰   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    فرک جون تو از قسمت چهل و سوم تا قسمت شصتم غایب بودی یعنی تقریبا یک چهارم کل داستان! چرا؟؟؟
    زیباکده

    در داستان ۶۰ قسمتی به هر کدوم از ما ۱۵ قسمت میرسید که من از همون اول گفتم که کمتر از بقیه می نویسم. در ضمن در سرزمین من خبری هم نبود. من یازده قسمت نوشتم. احتمالا این دوره مشخصی که اشاره می کنی باید همون دوره ای باشه که من درگیر یک سری مسائل کاری و شخصی بودم. در ضمن در زمان داستان من یک ماموریت کاری یک هفته ای هم رفتم که نمیدونم توی این دوران بود یا نه.

  • ۲۲:۳۰   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده

    کافه نویسندگان

    2- من سعی کردم در طی داستان نشون بدم، مادونا یک دختر افسرده، حساس و در عین حال تسلیمه، حتی مثلا یه جا نشون دادم بنجامین که مثل حکم پادو براش داره میتونه بهش زور بگه یا هرطور خواست باهاش رفتار کنه، یه جا دیگه نشون دادم که شرمنده شخصیتش هست و به گلوری میگه تو باید خواهر شاردل بودی نه من،  خودم فکر می کردم شخصیت پردازی مادونا خوب بوده و الان معلومه که چرا اعتراض نمی کنه، کلا توی دنیای خودش زندگی کرده ، اجتماعی نیست و همه اینها به خاطر اتفاقی هست که براش افتاده، توی بچگی پدر و مادرش رو از دست داده و فکر می کنه اگه اینقدر اصرار نکرده بود شاردل اونو برای دیدن دریاچه قو ببره و زمان حمله تکاما شاردل در پایتخت بود این اتفاقا نمی افتاد، خودشو مقصر میدونه و فکر می کنه احتمالا شاردل هم ته دلش همین فکر رو داره.خب مادونا با شاردل خیلی فرق داره، هیچوقت یک تیر از کمان پرتاب نکرده یا حتی بلد نیست شمشیر دستش بگیره ولی وقتی شاردل همسن اون بود... پس اگه شاردل صلاح دونسته که برای حفظ قلمروشون اون باید با آندریاس ازدواج کنه مخالفت نمی کنه.

    در مورد انگیزه شاردل: در جنگی که قرار هست اتفاق بیفته، شاردل میدونه دزرتلند و سیلورپاین متحد هستند حتی اگه اسپروس مستقیم در جنگ شرکت نکنه. حفظ بی طرفی در این شرایط مقدور نیست یا شاردل باید با اکسیموس متحد شه یا دو همسایه متحد دیگه، شاردل براش مهمه که طرف پیروز باشه و با توجه به شرایطی که لازم نیست توضیح بدم دو کشور دیگه پیروزیشون تقریبا قطعیه، پس شاردل میدونه باید توی کدوم تیم باشه. اما قبلا مشکلاتی با دزرتلند داشته باید دو طرف به هم ثابت کنن که اون قضیه-اتفاقاتی که به حمله شاردل به دزرتلند منتهی شد-دیگه تموم شده. در اون زمانها پیوندهای خونی و ازدواج جزو اتفاقات رایج برای اثبات دوستی بوده، پس شاردل تنها خواهرش رو برای اثبات هم پیمانی با گودریان به عنوان همسر ولیعهد دزرتلند پیشنهاد میده، با اینکار دو هدف داره هدف کوتاه مدت داشتن دزرتلند در کنار خودش در جنگ با باسمن و هدف بلند مدت ایجاد پیوند خونی بین دو سرزمین دزرتلند و ریورزلند. در نهایت احتمالا شاهان آینده دو سرزمین پسرخاله-دخترخاله خواهند بود.

    در ضمن در دوران فرمانروایی آندریاس که احتمالا در اون دوران شاردل همچنان ملکه ریورزلند هست ، خواهرش مادونا به یک زن قدرتمند و با نفوذ زیاد روی پادشاه تبدیل شده به عنوان ملکه دزرتلند

    زیباکده

    اینکه مادونا به گلوری میگه تو باید خواهر شاردل میشدی ماله فصله قبله؟ من اصلا یادم نیست این مکالمه رو

    این مطالب جالبه ولی خیلی روشن اینا رو تو بطن داستان نشون ندادی جا داره بیشتر بهش بپردازی

  • ۲۳:۱۷   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    بچه های جنگجو بهزاد و مهرنوش همینجا میخوام یه نقد گنده از جفتتون بکنم
    به نظر من این دو قسمت شروع جنگ که توسط شماها نوشته شده یه ایراد گنده داره ( نمیدونم قسمت های آینده ایراد برطرف میشه یا نه) ( این چیزی که میخوام بگم با خومدن نقد های خودتون به ذهنم رسید نوآوری نیست)
    اونم اینه که بیشتر شخصیت محوره تا ماجرا محور
    یعنی شما نوشتین پلین چی دید چی کار کرد یا اروین مونتانا چی فکر میکرد چی کار کرد
    کمتر نوشتین چه اتفاقی افتاد جدا از شخصیت ها منظورم اینه که این دوقسمت و می شد اینجوری نوشت: ارتش از مرز عبور کرد اینجوری شد بعد رفتن اونجا اونجوری شد بعد فلان و فلان
    اگر اینجوری می نوشتید منی که چیزی نمیدونم هم بهتر میتونستم بنویسم شاید استراتژی به ذهنم نرسه ولی پروش چیزی که ششکا نوشتید ازم برمی اومد
    لطفا در آینده یه کم از شخصیتتاتون دل بکنید و به ماجراها و داستانها و صحنه ها بپردازید
    ما تو این دو فصل ایده های خوبی رو پروروندیم یه کم بیشتر دل میدادیم به کار داستانمون باحال تر میشد
  • ۲۳:۱۹   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش من تو اداره نتونسته بودم اون آهنگی که گذاشتی رو گوش کنم ( مربوط به شروع چنگ) وقتی امشب گوش کردم قلبم چسبید به سقف از هیجان میخوام بگمببین چقدر راحت میشه آدم های رو هیجان زده کرد با یه کم تم هنری
    توصیف ها ،صحنه پردازی ها و ... به پرورش تخیل خواننده کمک میکنه و کار همون موسیقی رو انجام میده
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان