خانه
550K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۶   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    آره نیاز به همفکری داره شدید
    چون سرخود یه کارایی کردم

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۹۸   ۱۲:۰۷
  • ۱۲:۵۱   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام
    اوه اوه چه قسمت خفنی نوشتی نوشان!!!!
  • ۱۲:۵۱   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان جون هیجان و سرعت داستان خیلی خوب بود ولی با کلیات داستان و چیزهایی که ما داریم می نویسیم اصلا هماهنگ نیست!
  • ۱۲:۵۶   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    اینجوری که تو نوشتی تقریبا راهی برای اصلاحش هم نیست! و حیفه که بخوای کلا حذفش کنی.
    من یک ایده به نظرم رسید!
    حالا بجز در مورد اینکه در مورد حمله به دیمانیا چه نظری داریم که بهتره آقا بهزاد هم باشه ولی من خیلی با این ایده ی تو مخالف نیستم، مسئله مهمتر اینه که ما داشتیم 100 تا فن می زدیم که مثلا تاخیر ایجاد کنیم در حمله باسمن ها و اینطوری که تو نوشتی اصلا معنی نمی ده!
    ایده ای که الان به نظرم رسیده که می تونه ما رو از این بحران نجات بده اینه که تو یجایی در اول داستانت فلش فوروارد بزنی و مثلا بگی 3 ماه بعد ...
    و من تو قسمت بعدی یه فلش بک بزنم و بعضی چیزها رو بنویسم مثلا داستان توقف حمله باسمن ها و حمله به قاره شرقی و داستان کشتی های ما که الان تو سواحل باسمن هستند و جریان تمرینات مشترک و اینجوز چیزها
    حالا باز آقا بهزاد بیاد نظرشو بگه بهتره
  • ۱۳:۱۸   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    مهرنوش منم خیلی با شک و تردید نوشتم حالا منتظر میمونم تا بهزادم نظر بده
    البته اینکه بهزاد تو قسمت خودش خیلی داستان رو برد جلو یه کم منو جسور کرد
    فک نمیکنم بشه گفت سه ماه بعده شاید تو قسمت بهزاد داستان سه ماه جلو رفته باشه ولی قسمت من نباید سه ماه جلو رفته باشه چون از کشتن نیکلاس بوردو نباید خیلی گذشته باشه میخواستم اینکه باسمن ها انقدر جلو اومدن که محاسبات نیکلاس و دارودسته اش غلط از آب در اومده و اینا کشته شدن معنی دار بشه
    من در کل مخالفتی ندارم البته اگه این نظر تصویب بشه داستان و با یه کوچولو تغییر سه ماه میبرم جلو اما خودمم با این ایده تو، یه ایده به ذهنم رسید که تو هم همین کاری رو بکنی که من کردم یعنی اونجایی که دیدم بهزاد داستان و کلی برده جلو من داستان رو جوری نوشتم انگار موازی با داستان بهزاد داره این اتفاقها میوفته نه بعد از اون ( حالا شاید خیلی هم موفق نبودم)
    ولی تو هم میتونی همین جوری بنویسی انگار موازی داستان ماست که به داستان قاره شرقی و کشتی ها و تمرینات مشترک هم برسیم

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۹۸   ۱۳:۱۹
  • leftPublish
  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان :

    مهرنوش منم خیلی با شک و تردید نوشتم حالا منتظر میمونم تا بهزادم نظر بده
    البته اینکه بهزاد تو قسمت خودش خیلی داستان رو برد جلو یه کم منو جسور کرد
    فک نمیکنم بشه گفت سه ماه بعده شاید تو قسمت بهزاد داستان سه ماه جلو رفته باشه ولی قسمت من نباید سه ماه جلو رفته باشه چون از کشتن نیکلاس بوردو نباید خیلی گذشته باشه میخواستم اینکه باسمن ها انقدر جلو اومدن که محاسبات نیکلاس و دارودسته اش غلط از آب در اومده و اینا کشته شدن معنی دار بشه
    من در کل مخالفتی ندارم البته اگه این نظر تصویب بشه داستان و با یه کوچولو تغییر سه ماه میبرم جلو اما خودمم با این ایده تو، یه ایده به ذهنم رسید که تو هم همین کاری رو بکنی که من کردم یعنی اونجایی که دیدم بهزاد داستان و کلی برده جلو من داستان رو جوری نوشتم انگار موازی با داستان بهزاد داره این اتفاقها میوفته نه بعد از اون ( حالا شاید خیلی هم موفق نبودم)
    ولی تو هم میتونی همین جوری بنویسی انگار موازی داستان ماست که به داستان قاره شرقی و کشتی ها و تمرینات مشترک هم برسیم

    آخه ما کلی کار کردیم و حالا باید منتظر نتایجش باشیم، نتیجه باید توقف در پیشروی باسمن ها باشه نمی شه که اونهمه اتفاق رو کلا نادیده گرفت!

    بذار بهزاد بیاد ببینیم چی می گه

  • ۱۳:۲۴   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    بهزاد خان بدو بیا کمک!
  • ۱۳:۲۶   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش :
    نوشان :

    مهرنوش منم خیلی با شک و تردید نوشتم حالا منتظر میمونم تا بهزادم نظر بده
    البته اینکه بهزاد تو قسمت خودش خیلی داستان رو برد جلو یه کم منو جسور کرد
    فک نمیکنم بشه گفت سه ماه بعده شاید تو قسمت بهزاد داستان سه ماه جلو رفته باشه ولی قسمت من نباید سه ماه جلو رفته باشه چون از کشتن نیکلاس بوردو نباید خیلی گذشته باشه میخواستم اینکه باسمن ها انقدر جلو اومدن که محاسبات نیکلاس و دارودسته اش غلط از آب در اومده و اینا کشته شدن معنی دار بشه
    من در کل مخالفتی ندارم البته اگه این نظر تصویب بشه داستان و با یه کوچولو تغییر سه ماه میبرم جلو اما خودمم با این ایده تو، یه ایده به ذهنم رسید که تو هم همین کاری رو بکنی که من کردم یعنی اونجایی که دیدم بهزاد داستان و کلی برده جلو من داستان رو جوری نوشتم انگار موازی با داستان بهزاد داره این اتفاقها میوفته نه بعد از اون ( حالا شاید خیلی هم موفق نبودم)
    ولی تو هم میتونی همین جوری بنویسی انگار موازی داستان ماست که به داستان قاره شرقی و کشتی ها و تمرینات مشترک هم برسیم

    آخه ما کلی کار کردیم و حالا باید منتظر نتایجش باشیم، نتیجه باید توقف در پیشروی باسمن ها باشه نمی شه که اونهمه اتفاق رو کلا نادیده گرفت!

    بذار بهزاد بیاد ببینیم چی می گه

    یا ابرفضل فک نمیکردم انقدر مشکل ایجاد کرده باشم2515

    پس منتظر تشکیل جلسه هیئت منصفه میمونم

  • ۱۳:۳۰   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    یه راهی هم داریم اونم اینه که من پاراگراف آخر و حذف کنم یا نگه دارم یکی دو قسمت دیگه نوبت هرکی بود تو قسمت اون بنویسم مثلا تو قسمت سیلورپاین که بلافاصله بعد قسمت مهرنوشه
  • ۱۳:۵۱   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    سلام دوباره
    منم داستان رو خوندم. نوشان داستانت از نظر هیجان و جذابیت و نحوه پیش بردن اتفاقات خیلی پخته شده و ازین نظر بهت تبریک میگم.
    اما همینطور که مهرنوش گفت، این داستان بدون توجه به روند کلی داستان نوشته شده و منطقش اصلا جور در نمیاد.
    یعنی اتفاقاتی که تو قاره شرقی داشت رقم میخورد که اینقدر مهم و حیاتی بود که شاه هزار آفتاب حاضر بود بخاطرش خودش رو بکشتن بده، ریسک خونبار و مهمی که نیروی دریایی تو مرز باسمن ها کردن، هماهنگی و تمرین ارتش ها و ... همگی کلا بی اثر شده و نادیده گرفته شده.
    من ریتم داستان رو یه کم سریع کردم اما تو خیلی خیلی سریع کردی
    من در حال حاضر راهی جز پیشنهاد نوشان به نظرم نمیرسه. آخه اینکه کل ارتش باسمن ها عملا بارادلند رو رد کرده باشه و حتی یه دونه از جاسوس های ارتش متحد نتونسته باشن زنده این پیام رو مخابره کنن دور از واقعیته. من فکر میکنم باید کشته شدن نیکلاس رو بیاری بالای داستان و یه فریب در موردش بنویسی که نیروهایی رو فرستادن تا تحلیل های فرمانده های جبهه متحد رو خراب کنن.
    بقیه ش رو ببری همون 3 ماه بعد، که بعدا با یه فلش بک مهرنوش بتونه به داستان نیروی دریایی و قاره شرقی بپردازه. نمیشه اونا رو نادیده گرفت چون زمینه ش نوشته شده.

    شما هم نظرتون رو بگید.
  • leftPublish
  • ۱۳:۵۹   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    در مورد اینکه کلا پاراگراف آخرو که میگه باسمن ها به مرز دزرت لند نزدیک شدن و حذف کنم و تو قسمت سیلورپاین دوباره بذارمش نظرتون چیه ؟ اینجوری نه من مینویسم سه ما بعد نه مهرنوش مجبور فلش بک بزنه
    انگار که ارتش باسمن ها هنوز حوالی بارادلند هستن و تازه تصمیم گرفتن برن سمت دیمانیا
  • ۱۴:۰۵   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان :در مورد اینکه کلا پاراگراف آخرو که میگه باسمن ها به مرز دزرت لند نزدیک شدن و حذف کنم و تو قسمت سیلورپاین دوباره بذارمش نظرتون چیه ؟ اینجوری نه من مینویسم سه ما بعد نه مهرنوش مجبور فلش بک بزنه
    انگار که ارتش باسمن ها هنوز حوالی بارادلند هستن و تازه تصمیم گرفتن برن سمت دیمانیا

    نوشان جون آخه اصلا نباید همچین کاری بکنن!

    قرار بود که ارتش باسمن ها حمله بزرگی رو در قاره شرقی برای شکست ارتش مستعمراتی اکسیموس ها و همینطور آرگون ها شروع کنه که لازمش این بود که نیروی قابل توجهی رو از قاره ما ببره اونجا و این اتفاق در حمله گسترده اونها تاخیر ایجاد کنه بعدش ما نیروی دریایی رو به سواحل اونجا فرستادیم که اونها نمی دونن که ارتش زیادی باهاشون نیست پس مجبورن نیروی دریایی رو حداقل برای ارزیابی اتفاق بفرستن دوباره باسمنیا! و در این مدت کاملا حالت تدافعی بگیرن در قاره جدید تا مورد شبیخون قرار نگیرن! یعنی نمی تونستن حتی برای بارادلند اقدام کنند.

  • ۱۴:۰۵   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    بهزاد لابی :
    من در حال حاضر راهی جز پیشنهاد نوشان به نظرم نمیرسه. آخه اینکه کل ارتش باسمن ها عملا بارادلند رو رد کرده باشه و حتی یه دونه از جاسوس های ارتش متحد نتونسته باشن زنده این پیام رو مخابره کنن دور از واقعیته. من فکر میکنم باید کشته شدن نیکلاس رو بیاری بالای داستان و یه فریب در موردش بنویسی که نیروهایی رو فرستادن تا تحلیل های فرمانده های جبهه متحد رو خراب کنن.
    بقیه ش رو ببری همون 3 ماه بعد، که بعدا با یه فلش بک مهرنوش بتونه به داستان نیروی دریایی و قاره شرقی بپردازه. نمیشه اونا رو نادیده گرفت چون زمینه ش نوشته شده.

    شما هم نظرتون رو بگید.

    راستی یه نکته بی ربط 

    تو گیم آو ترونز یه بخشی هست که راب اینا کل کلاغ ها و جاسوسهایی که نزدیک میشن و میکشن (دایی اش این مسئولیت رو داره) که کلا یکی از عملیاتاشون لو نره و موفقم میشن و تیون لنیستر و شوکه میکنن البته نمیتونم بزرگی ارتش اونا و نوع عملیاتشون رو با ارتش باسمن ها مقایسه کنم چون عدد رقمی دستم نیست. به هر حال یه عملیات فریبی انجام دادن که تهش منجر به دستگیری جیمی شد

    شاید بد نباشه برم دوباره بهش نگاه بندازم. ولی چون پی دی افه و با گوشیم میخونم خیلی سخته نمیرم5

    همین جوری ازم بپذیرید فرضو بر این میذاریم که اونا ارتششون کوچیکتر بوده 

  • ۱۴:۰۷   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    از این به بعد برای اینکه روند اتفاقات سریعتر می شه پیشنهاد می کنم که همه چند قسمت اخیر رو بخونن موقع نوشتن که روند داستان گم نشه
    راستی نوشان جون در مورد اسپروس چرا چیزی ننوشتی؟ هاسکیش زخمی شده بود چی شد؟ کجا رفت؟ نباید برای اتفاقات به این مهمی وقفه بیوفته
    به نظر من با همکاری بهزاد یک قسمت بزرگ هم به کشته شده نیکلاس بوردو اختصاص بده چون عملا پرداختن بهش به تو پاس داده شده
  • ۱۴:۰۷   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش :
    نوشان :در مورد اینکه کلا پاراگراف آخرو که میگه باسمن ها به مرز دزرت لند نزدیک شدن و حذف کنم و تو قسمت سیلورپاین دوباره بذارمش نظرتون چیه ؟ اینجوری نه من مینویسم سه ما بعد نه مهرنوش مجبور فلش بک بزنه
    انگار که ارتش باسمن ها هنوز حوالی بارادلند هستن و تازه تصمیم گرفتن برن سمت دیمانیا

    نوشان جون آخه اصلا نباید همچین کاری بکنن!

    قرار بود که ارتش باسمن ها حمله بزرگی رو در قاره شرقی برای شکست ارتش مستعمراتی اکسیموس ها و همینطور آرگون ها شروع کنه که لازمش این بود که نیروی قابل توجهی رو از قاره ما ببره اونجا و این اتفاق در حمله گسترده اونها تاخیر ایجاد کنه بعدش ما نیروی دریایی رو به سواحل اونجا فرستادیم که اونها نمی دونن که ارتش زیادی باهاشون نیست پس مجبورن نیروی دریایی رو حداقل برای ارزیابی اتفاق بفرستن دوباره باسمنیا! و در این مدت کاملا حالت تدافعی بگیرن در قاره جدید تا مورد شبیخون قرار نگیرن! یعنی نمی تونستن حتی برای بارادلند اقدام کنند.

    7 خدایی بگم من اینو نفهمیده بودم خیلی خنگ به نظر میام؟

  • ۱۴:۱۱   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان :
    مهرنوش :
    نوشان :در مورد اینکه کلا پاراگراف آخرو که میگه باسمن ها به مرز دزرت لند نزدیک شدن و حذف کنم و تو قسمت سیلورپاین دوباره بذارمش نظرتون چیه ؟ اینجوری نه من مینویسم سه ما بعد نه مهرنوش مجبور فلش بک بزنه
    انگار که ارتش باسمن ها هنوز حوالی بارادلند هستن و تازه تصمیم گرفتن برن سمت دیمانیا

    نوشان جون آخه اصلا نباید همچین کاری بکنن!

    قرار بود که ارتش باسمن ها حمله بزرگی رو در قاره شرقی برای شکست ارتش مستعمراتی اکسیموس ها و همینطور آرگون ها شروع کنه که لازمش این بود که نیروی قابل توجهی رو از قاره ما ببره اونجا و این اتفاق در حمله گسترده اونها تاخیر ایجاد کنه بعدش ما نیروی دریایی رو به سواحل اونجا فرستادیم که اونها نمی دونن که ارتش زیادی باهاشون نیست پس مجبورن نیروی دریایی رو حداقل برای ارزیابی اتفاق بفرستن دوباره باسمنیا! و در این مدت کاملا حالت تدافعی بگیرن در قاره جدید تا مورد شبیخون قرار نگیرن! یعنی نمی تونستن حتی برای بارادلند اقدام کنند.

    7 خدایی بگم من اینو نفهمیده بودم خیلی خنگ به نظر میام؟

    15

    حالا چیکار کنیم؟!

  • ۱۴:۱۲   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش :از این به بعد برای اینکه روند اتفاقات سریعتر می شه پیشنهاد می کنم که همه چند قسمت اخیر رو بخونن موقع نوشتن که روند داستان گم نشه
    راستی نوشان جون در مورد اسپروس چرا چیزی ننوشتی؟ هاسکیش زخمی شده بود چی شد؟ کجا رفت؟ نباید برای اتفاقات به این مهمی وقفه بیوفته
    به نظر من با همکاری بهزاد یک قسمت بزرگ هم به کشته شده نیکلاس بوردو اختصاص بده چون عملا پرداختن بهش به تو پاس داده شده

    در مورد اسپروس تو داستان سیلورپاین مینویسم این قسمت ریورزلند بود داستان فرک بود

    آره باید میخوندم ولی من انقدر وزن براش قائل نشده بودم مشکل از نخوندن نبود مشکل از گیرنده بود23

    حالا چه اصراریه که این تک روی هم حفظ بشه حیفت نیاد هرچی لازمه بگو حذف کنم

    در مورد بارادلند با بهزاد هماهنگ کرده بودم شاید فقط بهتر باشه مقدار نیروهاشو کمتر کنم که نشون بدم همه ارتش اونجا نیستن

    در مورد نیکلاس بوردو هم اگه تکلیف کلی روشن بشه باشه بزرگتر میکنم داستانشو

  • ۱۴:۱۳   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    من یه پیشنهادی دارم.
    به نظرم کلیت این داستانت رو حفظ کن نوشان اما جا به جاش کن.
    یعنی تو الان یه داستان اونوری بنویس که به مسایل اسپروس و سیلورپاین و این چیزا میپردازه. با یه بخش حماسی و شوکه کننده در مورد فرمانده کل ارتش دزرتلند که به قتل رسیده. میتونم تو این بخش باهات همکاری کنم. چون به هر حال یکی از تاپ 10 متحد از دست رفته و باید خیلی بیشتر بهش پرداخته بشه.
    بعد نوشان که داستانش رو نوشت، تو این داستانت رو با یه سری تغییرات بنویس که جاش و اتفاقاتش زمانبندیش درست تر باشه.

    چطوره؟
  • ۱۴:۱۴   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش :
    نوشان :
    مهرنوش :
    نوشان :در مورد اینکه کلا پاراگراف آخرو که میگه باسمن ها به مرز دزرت لند نزدیک شدن و حذف کنم و تو قسمت سیلورپاین دوباره بذارمش نظرتون چیه ؟ اینجوری نه من مینویسم سه ما بعد نه مهرنوش مجبور فلش بک بزنه
    انگار که ارتش باسمن ها هنوز حوالی بارادلند هستن و تازه تصمیم گرفتن برن سمت دیمانیا

    نوشان جون آخه اصلا نباید همچین کاری بکنن!

    قرار بود که ارتش باسمن ها حمله بزرگی رو در قاره شرقی برای شکست ارتش مستعمراتی اکسیموس ها و همینطور آرگون ها شروع کنه که لازمش این بود که نیروی قابل توجهی رو از قاره ما ببره اونجا و این اتفاق در حمله گسترده اونها تاخیر ایجاد کنه بعدش ما نیروی دریایی رو به سواحل اونجا فرستادیم که اونها نمی دونن که ارتش زیادی باهاشون نیست پس مجبورن نیروی دریایی رو حداقل برای ارزیابی اتفاق بفرستن دوباره باسمنیا! و در این مدت کاملا حالت تدافعی بگیرن در قاره جدید تا مورد شبیخون قرار نگیرن! یعنی نمی تونستن حتی برای بارادلند اقدام کنند.

    7 خدایی بگم من اینو نفهمیده بودم خیلی خنگ به نظر میام؟

    15

    حالا چیکار کنیم؟!

    هیچی به من توضیح بدین دارین چی کار میکنین به داستان اکتفا نکنین 9

  • ۱۴:۱۶   ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    نوشان در مورد بارادلند ما صحبت کردیم که اونا به این گزینه ها فکر کنن و مثلا یکیشون بگه بریم مخش رو بزنیم که بیاد توی تیم ما به جای اینکه اونجا رو نابود کنیم. همینطور که جبهه متحد داشت در مورد اینکه حمله به شرق میشه یا جنوب همفکری میکردن. اما توی داستان تو عملا این اتفاق عملی شده و ارتش باسمن اونجا رو کلا رد کرده و گذشته.
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان