خانه
353K

سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu

  • ۱۳:۴۳   ۱۳۹۴/۱/۴
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت ۱۵۰ سریال ‫ فاطما گل



    بعد از رسوندن کریم و فخرالدین به بیمارستان دکتر شروع میکنه بخیه زدن دست کریم . از طرف دیگه هاجر با جمع کردن وسایل سوار ماشین سامی میشه و برای همیشه خونه رو ترک میکنه !



    اونطرف شهر هم مصطفی با حال بدی که داره هر لحظه بیشتر دور میشه تا جایی که سر از یه قبرستون در میاره و آخر سر از حال میره و میوفته زمین ..



    با اتمام درمون کریم و پدرش همگی به همراه فاطما گل به خونه برمیگردن . تمام مدت افکار کریم بیش از پیش بهم ریخته به خاطر اینکه با خودش کلنجار میره که مصطفی دستش به فاطما گل خورده یا نه ! شک که داشت با حرفای مقدس میفهمه لباسایی که تنشه برای خودش نیستو مصطفی براش خریده . چشمای کریم که از جاش میخواد بزنه بیرون با لحن خیلی جدی به فاطما گل نگاه میکنه و میگه بیا بریم بالا !



    یه تایم طولانی که میگذره فاطما گل توی اتاقش آماده خواب میشه که کریم میره تا بهش سر بزنه . ازش خواهش میکنه تا بخوابه که فاطما گل میگه :

    وقتی تو اون وضعیت بودی نتونستم ماشه رو بکشم .. کریم : انقد خودتو اذیت نکن .. فاطمه : اگه بابات نمیومد چی ؟ .. کریم : هنوزم نمیتونم باور کنم اسلحه رو برداشتی . تموم شد ، ببین الآن دیگه تو خونمونیم . با همیم خیالمون راحته . کابوس تموم شد ، پلیس دستگیرش میکنه نگران نباش ..



    | خونه یاشاران |

    بعد از حساب کتابی که سلیم با خودش میکنه میزنه به سیم آخرو شروع میکنه به جمع کردن وسایلش . بدو بدو میره توی اتاق اردوانه بهش میگه :

    آمادشو بریم .. اردوان : کجا پسر ؟ .. سلیم : باید از اینجا فرار کنیم .. اردوان : فرار چیه ؟ دیوونه نشو برو بخواب .. سلیم : من دیگه نمیخوام بیوفتم زندان ، دست مصطفی هم نمیخوام بیوفتم . میخوای بیا میخوای نیا .. اردوان : صبر کن پسر بذار فکر کنیم فعلاً وقت این حرفا نیست .. سلیم : وقت چیه پس ؟ فردا میان میریزن رو سرمون . وقتش اون موقعس ؟ آره ؟ پس شهامتت کجا رفته ؟ مگه همونی نبودی که خودتو به آبو آتیش میزدی ؟ میخوای دم به تله بدی ببینی چه بلایی سرت میاد ؟ میخوای بری زندان ؟ .. اردوان : نه .. سلیم : اونجا خودمونو خیس کردیم ، چه روزای بدی گذروندیم . چیا که نکشیدیم میخوای باز توی چار دیواری گیر بیوفتیم ؟ اگه اینجا بمونیم یا به دست مصطفی کشته میشیم یا میوفتیم زندان . گزینه دیگه ای وجود نداره ، قضیه اون کارخونه کفشم هست . تازه اگه پلیس ته توی ماجرارو در بیاره میفهمه آدمای ما قبلاً مصطفی رو بردن اونجا و همه چی رو میشه اون وقته که دیگه گند همه چی در بیاد .. اردوان : به نظر من که مادرت از همه خطرناک تره .. سلیم : همون دیگه ، ببین یه ماشین کرایه میکنیمو تا جایی که بتونیم از اینجا دور میشیم بعدشم ماشینو یه جایی میذاریمش کافیه از استانبول دور بشیم .. اردوان : بُزبرون ، میریم اونجا . این وقت سال خیلی خلوت میشه .. سلیم : آره خودشه از اونجا هم یه قایقی چیزی ردیف میکنیم .. اردوان : میریم سیمی ، خیلی نزدیکه . حتی با یه قایق کوچیکم میشه رفت اونجا . نباید چیز زیادی با خودمون ببریم دردسر میشه ..



    و اینبار اردوان دل به دل سلیم میده و هر دو راهی میشن بدون اینکه کسی خبر دار بشه !



    توی قبرستون در حالی که مصطفی از حال رفته دو تا پسربچه ولگرد پیداش میکنن . اول فکر میکنن مُرده برای همین تصمیم میگیرن جیباشو خالی کنن اما وقتی میبینن زنده اس و مصطفی به هوش میاد ازشون کمک میخوادو به وعده دادن پول راضیشون میکنه تا از این وضعیت خارجش کنن ..



    صبح روز بعد این دو تا پسر با وسایلی که مصطفی بهشون گفته بود برمیگردن . مصطفی سعی میکنه با ضدعفونی کردن زخمش حال خودشو بهتر کنه که یهو سرو کله یکی دیگه پیدا میشه . باهری همراه این دو تا پسر از راه میرسه و با دیدن وضعیت بد مصطفی بهش میگه نترس من برادرشونم بذار یه چیزی بخورم تا بیام به زخمت برسم !!



    توی جاده سلیمو اردوان در حال دور شدن هستند . توی خونه هم رشات با تماس با هر دو و پیدا نکردنشون متوجه میشه که فرار کردن . اردوان هم با زنگ خوردن گوشی سلیم حسابی شاکی شده که چرا با خودش گوشی آورده چون اگه ردشونو بزنن اول راه گرفتنشون حرفاش تموم نشده که متوجه میشه سلیم در نهایت حماقت برای خونوادش یادداشت گذاشته و گفته که دارن خونه رو ترک میکنن و با خالی کردن گاوصندوق خونه و جیب خونواده راهی شدن !


    سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان