خانه
293K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۲:۲۰   ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48279 |46689 پست

    گلابي

    يه روز يه کاميون گلابي داشته توي جاده مي رفته که يه دفعه مي‌افته توي يه دست‌انداز،

     يکي از گلابي‌ها مي‌افته وسط جاده، بر مي‌گرده به کاميون نگاه مي‌کنه و ميگه: گلابي‌ها، گلابي‌ها!

    گلابي‌ها ميگن: گلابي، گلابي!

    کاميون دورتر مي شه، صداشون ضعيف‌تر مي شه. گلابي ميگه: گلابي‌ها، گلابي‌ها!

    گلابي‌ها مي گن: گلابي، گلابي!

    باز کاميو...ن دورتر ميشه، گلابي ميگه: گلابي‌ها، گلابي‌ها! اما صداي گلابي ديگه به گلابي‌ها نمي‌رسه!

    گلابي‌ها موبايل راننده رو مي گيرن و زنگ ميزن به موبايل گلابي، اما چه فايده که گلابي ايرانسل داشته و

    توي جاده آنتن نمي‌داده! گلابي يه نفر رو پيدا مي‌کنه که موبايل دولتي داشته،

    زنگ مي‌زنه به راننده و مي گه: گوشي رو بده به گلابي‌ها، وقتي که گلابي‌ها گوشي رو مي گيرن،

    گلابي ميگه: گلابي‌ها، گلابي ها! گلابي ها مي گن: گلابي، گلابي!

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان